برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۱۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سکالیده و درخواستهای خود را چنین نوشتند:

۱) نبودن عسکر گاریچی در راه قم. (اینمرد درشکه و گاری رانی راه قم را از دولت «امتیاز» گرفته، و با رهگذریان بدرفتاری بسیار میکرد، و این بود همیشه علمای قم و طلبه های آنجا، از این ناله و گله می داشتند، و بعلمای تهران دادخواهی مینمودند. دو سید چون میخواستند دلجویی از علما و طلبه های قم نمایند این را یکی از درخواست های خود گرفتند).
۲) باز گردانیدن حاجی میرزا محمد رضا از رفسنجان بکرمان.
۳) باز گردانیدن تولیت مدرسه خان مروی بحاجی شیخ مرتضی.
۴) بنیاد «عدالتخانه» در همه جای ایران. (از این گفتگو خواهیم داشت).
۵) روان گردانیدن قانون اسلام بهمگی مردم کشور.
۶) برداشتن مسیو نوز از سر گمرک و مالیه.
۷) برداشتن علاءالدوله از حکمرانی تهران.
۸) کم نکردن تومانی دهشاهی از مواجب و مستمری (این را از یکسال پیش نهاده بودند).

سفیر عثمانی این نوشته را نزد مشیرالدوله وزیر خارجه فرستاد، و او بنزد شاه برده با بودن عین‌الدوله برایش خواند. گویا شاه تا آنروز آگاهی از خواستهای اینان نمیداشت. گفت بسفیر عثمانی بنویسید که خواستهای آقایان پذیرفته شده، و خود آنان با شکوه و پاسداری بتهران باز گردانیده خواهند شد. سپس رو بعین‌الدوله گردانیده گفت: آقایان را پاسدارانه باز گردانید . عین الدوله گفت: «اطاعت میکنم لیکن عودت آنان موقوف است بر مقدماتیکه همین دو سه روزه بعمل خواهد آمد». این شد نتیجهٔ میانجیگری سفیر عثمانی.

بدینسان روزها میگذشت، و کوشندگان یا کوچندگان، روزهای سخت سرما را در آن پناهگاه بسر میبردند. در کتاب آبی مینویسد: کوچندگان دادخواهیهای خود را، با زبان ساده و شورانگیز نوشته و چاپ کرده و میان مردم پراکندند. ولی ما از چنین داستانی آگاه نیستیم.

۹۵