برگه:TaranehayeKhayyam.pdf/۹۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۹۱
ذرات گردنده

۷۲

  این کوزه چو من عاشق زاری بوده است،  
  در بند سر زلف نگاری بوده است؛  
  این دسته که بر گردن او می‌بینی:  
  دستی است که بر گردن یاری بوده است!  

۷۳

  در کارگه کوزه‌گری بودم دوش،  
  دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش؛  
  هر یک بزبان حال با من گفتند:  
  «کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟»  
 
باشگاه ادبیات