برگه:TaranehayeKhayyam.pdf/۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۳۸
ترانه‌های خیام

مشاهدات و فلسفهٔ دردناک او پیدا شده. بدبینی او بالاخره منجر به فلسفهٔ دهری شده. اراده، فکر، حرکت و همه‌چیز بنظرش بیهوده آمده:

  ای بیخبران، جسم مجسم هیچ است،  
  وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است. (۱۰۱)  

بنظر میآید که شوپن‌آور از فلسفهٔ بد بینی خودش بهمین نتیجهٔ خیام میرسد: «برای کسیکه بدرجه‌ای برسد که ارادهٔ خود را تفی بکند. دنیائی که بنظر ما آنقدر حقیقی میآید، با تمام خورشیدها و کهکشانهایش چیست؟ هیچ!»

خیام از مردم زمانه بری و بیزار بوده. اخلاق، افکار و عادات آنها را با زخم زبانهای تند محکوم میکند و بهیچوجه تلقینات جامعه را نپذیرفته است. از اشعار عربی و بعضی از کتابهای او این کینه و بغض خیام برای مردمان و بی‌اعتمادی به آنان بخوبی دیده میشود. در مقدمهٔ جبر و مقابله‌اش میگوید: «ما شاهد بودیم که اهل علم از بین رفته و بدسته‌ای که عده‌شان کم و رنجشان بسیار بود منحصر گردیدند. و این عدهٔ انگشت‌شمار نیز در طی زندگی دشوار خود همتشان را صرف تحقیقات و اکتشافات علمی نمودند. ولی اغلب دانشمندان ما حق را به باطل میفروشند و از حد تزویر و ظاهر سازی تجاوز نمیکنند؛ و آن مقدار معرفتی که دارند برای اغراض پست مادی بکار میبرند، و اگر شخصی را طالب حق و ایثار کننده صدق و ساعی در رد باطل و ترک و تزویر بینند استهزاء و استخفاف میکنند.» گویا در هر