برگه:TajereVenisi.pdf/۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۷–

پیشخدمت مخصوص پرشیا حضور داشتند و پس از آنکه عهد زناشویی میان پرشیا و باسینو بسته شد کراتیانو زبان بدعا بگشود و تندرستی و نیک‌بختی آن دو یار مهربان را از خداوند بخواست، و آنگاه روی بباسینو کرد و گفت دوست عزیز من اگر اجازه دهی من نیز می‌خواهم عروسی کنم باسینو گفت در صورتی که نامزدی داری نهایت آرزوی من اینست که تراصاحب خانواده و سعادتمند بینم.

کرانیا گفت من نریسای زیبا پیشخدمت پرشیاخانم را از دل و جان دوست میدارم و او نیز مرا پسندیده است و بمن قول داده‌است که اگر خانمش دستوری دهد بمن شوهر کند، پرشیا چون این سخن شنید روی بنریسا کرد و گفت کراتیانو درست می‌گوید؟ نریسا گفت آری! خانم عزیزم! درست می‌گوید اما بدین شرط که شما راضی باشید و اجازه دهید، پرشیا گفت من هم با کمال میل و مسرت رخصت می‌دهم و با گفتن این سخن دست نریسا را گرفت و بدست کراتیانو داد.