برگه:TajereVenisi.pdf/۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۱۴–

پول را از او گرفت و بدوست خود داد

(۴) در خانه پرشیا در بلمانت

دختری که باسینو میخواست بعقد خود در آورد در بیرون شهر ونیس در محلی که نام آن بلمانت بود مسکن داشت، این دختر بسیار زیبا و دلربا و در زیرکی و خردمندی بیمانند و نامش پرشیا بود.

باسینو پس از آنکه مخارج عروسی را بهمت مردانهٔ دوست خود آنتونی بدست آورد بهمراهی یکی ازرفیقان خود که کراتیانو نام داشت و با چند خادم و چاکر بجانب بلمانت روانه گردید. در بلمانت خوش‌بختی بدو روی نمودو آرزویش بآسانی میسر گردید. زیرا پرشیا پس از مختصر گفت و شنید او را بشوهری و همسری خود پذیرفت.

باسینو در این ملاقات با لهجهٔ صریح بپرشیا گفت که مرا ثروت و مالی نیست و تنها چیزی که میتوانم بجفت خود تقدیم دارم شرافت نام و مقام خانوادگی است، پرشیا نیز که سابقاً او را دیده و رفتار او را پسندیده و فریفته نکوخوئی او شده بود در پاسخ گفت من ترا بشوهری و همسری میپذیرم