برگه:Siaaq.pdf/۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳
 

و در اصطلاح محرران مبلغ یا مقداری بود که از حشو بیرون اید مبلغ در لغت جایکاه رسیده بود و در اصطلاح انچه محررّان بر عامل و مودی جمع نمایند و ترقین خطّی باشد که در میان کلمه سابق بوده باشد و در مدّ قاف و را میتوان کشید و کلمه دیکر که ز ر که هیجکدام نمیتوان کشید در میان را و زا خطی کشند تا بر کلمه سابق برابر کردد و این خط را ترقیق میکویند صفحه یعنی یکسو ورق ضلع و در لغت پهلو بود و در اصطلاح نصف فرد بودن قاشه شکن فرد بود و دُو زقا شریک ضلع است انصرام و انقطاع در لغت بُریده شدنست و در اصطلاح غایت فصُول اربعهٔ سال باشد ایضاً در لغت بکذرانیدن بود و در اصطلاح هر حکم که بتاکید احکام مطاعه بقلم وزیر رود وزیر مشتق از وزراست و وزر غایت کوه استوار بود که بدُو پناه اورند و چون وزیر پناه مردم است از انجهة او را وزیر میکویند مُستوفی مشتق است از استیفا و در لغت تمام شدن حقوق از غیری بودخ و موستوفی ستاننده حقوق پادشاهست از عُمّال و غیرهم مشرف مشتق از اشرافست و اشراف اطلاع بمهام است و کفته‌اند اشراف بزرک کردانیدن است مجری در لغت راندن است و در اصطلاح سَندی که وزیر یا مُستوفی بحساب بر ارند مفصّل از تفضل است و تفصّل در لغت هویدا کردن است و در اصطلاح جُدا کردن است

در اموال