در پایان سخن این نکته را میافزاییم که با آنکه شاعران و نویسندگان ایران پیوسته پی مضمون میگردند و از هر چه دیدنی و پنداشتنی است استفاده میجویند، گرد شیر و خورشید کمتر گردیدهاند، با آنکه دیدیم از قرنهاست که شیر و خورشید در ایران معروف و مشهور گشته است و بایستی جایی در ادبیات پارسی داشته باشد.
گو که شاعران داستان شگفت و شیرین شیر و خورشید را که ما در این تاریخچه نگاشتیم نمیدانستهاند، نه خود شکل مزبور همه گونه شگفتی دارد؟!.. بلکه ما دیدیم که پیش از پیدایش این شکل، قطران از ارتباط پنداری شیر و آفتاب استفاده جسته و مضمون زیبایی درآورده است. پس از پیدایش شیر و خورشید که این ارتباط استوارتر گردیده بایستی بیشتر بکار شاعران آید!..
تا آنجا که ما میدانیم تنها شاعری که یاد شیر و خورشید در شعر کرده انوشهروان ملکالشعرای صبوری است که این دوبیتی ازوست:
گر شیر نشان دولت جاوید است | خورشید بپشت اوست هر کس دید است | |||||
آن ترک پسر که این نشان هشته بسر | شیری باشد که روی او خورشید است |
همو در قصیدهای که در ستایش مؤیدالدوله والی خراسان و درباره شمشیر فرستادن ناصرالدین شاه برای او سروده میگوید:
چون نشان شاه ما خورشید و شمشیر است و شیر | داده شمشیری بدست شیر خود خورشیدوار |
***
در اثنای چاپ تاریخچه که هنوز صفحههای آخری چاپ نیافته بود، ناگهان دانه دیگری از سکه مسی که در صفحه ۱۹[۱] یاد آن کردهایم از بازار بدست آوردم و خوشبختانه نوشتهای آن همه خواناست: بدین شرح که بر یکروی بر فراز شیر و خورشید عبارت «الجایتو سلطان محمد خلدالله ملکه» و بر دیگر روی در میانه عبارتهای «لاالهالاالله محمدرسولالله علیولیالله» و بر گرد آن نامهای دوازده امام نگاشته شده. در سکه پیشین هم نام پادشاه و هم عبارت «علیولیالله» و هم نامهای امامان ساییده شده، اینست که نمیدانستیم از کدام زمان و کدام پادشاه است ولی خوشبختانه پیدا شدن این دانه دومی دشوار ما را آسان ساخت و دانستیم که سکه از آن سلطان محمد خدابنده مغول است و نقش شیر و خورشید بر سکهها در زمان مغولان نیز معمول بوده. بلکه باید گفت در زمان ایشان است که این نقش از آسیای کوچک بایران آمده و معروف گردیده است.
- ↑ [در اینجا صفحه ۱۴ میباشد]