اکبرخان از ورارود آمده عریضه از امیرآخور آورد که از آب ورارود انشاءالله میتوان کذشت کفتیم شاطرباشی بشیرالملک او را برد بیورت دیکر پیش امینالسّلطان که جواب بدهد امیرآخور امشب را هم در ورارود میماند حسینقلیخان و ابراهیمخان و غلامحسینخان اشرفی هم همراهش هستند خلاصه در مراجعت از نهارکاه بآن تپّه که پارسال حکم شد بکنند و آجر و کاشی در میآمد رفتیم پیاده شده تماشا کردیم چهار صفّه حوضخانه مانندیست تماماً را با آجر طاق زدهاند بالای آن هم عمارتی بوده است که کاشیکاری در آن عمارت بالا بوده جای خوب و بنای محکمی بوده است خلاصه سوار شده غروبی وارد منزل شدیم سراپرده و چادرها را بسیار خوب زده بودند جای باصفائیست
جناب امینالدوله
جمعه بیستم نهار را در منزل خوردیم قدری نوشتجات و کاغذهای شهر را خوانده جواب نوشتیم صادقخان که با میرشکار رفته بود راه بلده را بسازد از میرشکار عریضه آورده بود که راه را ساختهاند امّا نوشته بود بد راهیست و پنج شش روزه باید بنمارستاق رفت الحمدالله از اینطرف که میرآخور اطمینان داده بود ما هم به میرشکار نوشتیم از همانجا برود بنمارستاق بماند عصری میرآخور و اکبرخان از ورارود آمده بودند بحضور رسیدند میرآخور عرض کرد که پل ساخته است و راه را درست