برگه:Shahnameh-Jules Mohl-02.pdf/۲۱۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
  ازین بد بایران رسد آگهی برآشوبد آن تخت شاهنشهی  
  زگرسیوز آمد ترا بد بروی که نفرین برو با دمور وگروی  
  هرآنکس که بازد ببد بر تو دست بریده سرش باد وافگنده پست  ۲۴۸۵
  جهاندار این بر تو آسان کناد دل دشمنانت هراسان کناد  
  مرا کاشکی دیده گشتی تباه ندیدی بدینسان کشانت براه  
  مرا از پدر این کجا بد امید که پردخته ماند کنارم زشید  
  چو گفتار فرزند بشنید شاه جهان گشت در پیش چشمش سیاه  
  بدو گفت برگرد وایدر مپای چه دانی کزین بد مرا چیست رای  ۲۴۹۰
  دل شاه توران برو بر بسوخت همی خیره چشم خردرا بدوخت  
  بکاخ بلندش یکی خانه بود فرنگیس از آن خانه بیگانه بود  
  بفرمود تا روزبانان کشان مر اورا ببردند چون بیهشان  
  بدآن تیرگیش اندر انداختند در خانه را بند بر ساختند  

کشته شدن سیاوش بدست گروی

  نگه کرد گرسیوز اندر گروی گروی ستمگر به پیچید روی  ۲۴۹۵
  بیآمد چو پیش سیاوش رسید جوانمردی وشرم شد ناپدید  
  بزد دست وآن موی شه را گرفت بخواری کشیدش بروی ای شکفت  
  سیاوش بنالید با کردگار که ای برتر از جای واز روزگار  
  یکی شاخ پیدا کن از تخم من چو خورشید تابنده بر انجمن  
  که خواهد ازین دشمنان کین من کند تازه در کشور آئین من  ۲۵۰۰
  جهان سربسر زیر پای آورد هنرهای مردی بجای آورد  
  همی شد پس پشت او پیلسم دو دیده پر از خون ودل پر زغم  
  سیاوش بدو گفت پدرود باش زمین تار وتو جاودان بود باش  
  درودی زمن سوی پیران رسان بگویش که گیتی دگر شد بسان  
۲۰۴