این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
همی رفت یکدل پر از کین ودرد | بدآنگه که خورشید شد لاجورد | |||||
همه شب بپیچید تا روز پاک | همی بود چون مار غلطان بخاک | |||||
سر مرد کینه نیآمد بخواب | بیآمد بنزدیک افراسیاب | ۲۰۳۰ | ||||
زبیگانه پردخته کردند جای | نشستند وجستند هر گونه رای | |||||
بدو گفت گرسیوز ای شهریار | سیاوش از آن شد که دیدی تو یار | |||||
فرستاده آمد زکاؤس شاه | نهانی بنزدیک او چند گاه | |||||
زروم وزچین نیزش آمد پیام | همی یاد کاؤس گیرد بجام | |||||
برو انجمن شد فراوان سپاه | بپیچد ازو ناگهان جان شاه | ۲۰۳۵ | ||||
اگر تور را دل نگشتی دژم | زگیتی بایرج نکردی ستم | |||||
دو کشور یکی آتش ودیگر آب | بدل یک زدیگر پر اندر شتاب | |||||
تو خواهی که شان خیره جفت آوری | اگر بادرا در نهفت آوری | |||||
اگر کردی بر تو این بد نهان | مرا زشت نامی بدی در جهان | |||||
دل شاه ازین کار شد دردمند | پر اندیشه از روزگار گزند | ۲۰۴۰ | ||||
بدو گفت بر من ترا مهر خون | بجنبید وشد دلترا رهنمون | |||||
سه روز اندر این کار رای آوریم | سخنهای بهتر بجای آوریم | |||||
چو این کار گردد خردرا دست | بگویم که درمان چه بایدت جست | |||||
چهارم چو گرسیوز آمد بدر | کله بر سر وتنگ بسته کمر | |||||
سپهدار توران ورا پیش خواند | زکار سیاوش فراوان براند | ۲۰۴۵ | ||||
بدو گفت کای یادگار پشنگ | چه دارم بگیتی جز از تو بچنگ | |||||
همه رازها بر تو باید کشاد | بژرفی ببین تا چه آید یاد | |||||
از آن خواب بد شد دل من غمی | بمغز اندر آورد لختی کمی | |||||
نبستم بجنگ سیاوش میان | نیآمد ازو نیز مارا زیان | |||||
چنان تخت پرمایه پدرود کرد | خرد تار کرد وهنر پود کرد | ۲۰۵۰ | ||||
زفرمان من یکزمان سر نتافت | زمن او بجز نیکوئیها نیافت | |||||
سپردم بدو کشور وگنج خویش | نکردیم یاد از غم ورنج خویش |
۱۸۵