پرش به محتوا

برگه:Shahnameh-Jules Mohl-02.pdf/۱۳۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نامهٔ سیاوش بکاؤس

  سیاوش چو در بلخ شد با سپاه یکی نامه فرمود نزدیک شاه  
  نوشتن بمشک وگلاب وعبیر چنان چون سزاوار بد در حریر  
  نخست آفرین کرد بر کردگار کزویست فیروز وبه روزگار  
  خداوند خورشید وگردنده ماه فروزندهٔ تاج وتخت وکلاه  ۷۰۰
  کسیرا که خواهد کند سربلند دگررا کند سوگوار ونژند  
  چرا نه بفرمان او در نه چون خرد کرد باید بدین رهنمون  
  از آن دادگر کو جهان آفرید ابا آشکارا نهان آفرید  
  همی آفرین باد بر شهریار همه نیکوئی باد فرجام کار  
  ببلخ آمدم شاد وفیروز بخت بفرّ جهاندار با تاج وتخت  ۷۰۵
  سه روز اندر آن جنگ شد روزگار چهارم ببخشود پروردگار  
  سپهرم بترمد شد وبارمان بکردار ناوک بجست از کمان  
  کنون تا بجیحون سپاه منست جهان زیر فرّ کلاه منست  
  بسغد است با لشکر افراسیاب سپاه وسپهبد برآن روی آب  
  گرایدون که فرمان دهد شهریار سپه بگذرانم کنم کارزار  ۷۱۰

پاسخ نامهٔ سیاوش از کیکاؤس

  چو نامه بر شاه ایران رسید سر تاج وتختش بکیوان رسید  
  بیزدان پناهید وزو جست بخت بدآن تا ببار آید آن نو درخت  
  بشادی یکی نامه پاسخ نوشت چو تازه بهار وچو خرّم بهشت  
  که از آفرینندهٔ هور وماه جهاندار وبخشندهٔ تاج وگاه  
  ترا جاودان شادمان باد دل زدرد وزغم گشته آزاد دل  ۷۱۵
  همیشه بپیروزی وفرّهی کلاه بزرگی وتاج مهی  
۱۲۸