این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
گهی شا بر تخت دستان بدی | گهی در شکار نیستان بدی | |||||
چو یکماه بگذشت لشکر براند | گو پیلتن رفت ودستان بماند | ۶۷۵ | ||||
ززابل هم از کابل وهندوان | سپاهی برفتند با پهلوان | |||||
زهرسو که بد نامور مهتری | بخواند وبیآمد بشهر هری | |||||
وز ایشان پیاده فراوان ببرد | بره زنگهٔ شاورانرا سپرد | |||||
سوی طالقان آمد ومرورود | سپهرش همی داد گفتی درود | |||||
وز آنپس بیآمد بنزدیک بلخ | نیآزرد کسرا بگفتار تلخ | ۶۸۰ | ||||
وز آنسوی گرسیوز وبارمان | کشیدند لشکر چو باد دمان | |||||
سپهرم پس وبارمان پیش رو | خبر شد بدیشان زسالار نو | |||||
که آمد سپاهی وشاه جوان | از ایران ابا پیلتن پهلوان | |||||
هیونی بنزدیک افراسیاب | برافگند برسان کستی بر آب | |||||
که آمد از ایران سپاهی گران | سپهبد سیاوش وبا وی سران | ۶۸۵ | ||||
سپهکشچو رستم گو پیلتن | بیکدست خنجر بدیگر کفن | |||||
گرایدون که فرمان دهد شهریار | سپه بر نشانم کنم کارزار | |||||
تو لشکر بیآرای وچندین مپای | که از باد کشتی بجنبد زجای | |||||
بر انگیخت بر سان آتش هیون | کزینسان سخن داشت با رهنمون | |||||
سیاوش در آنجایگه هم نماند | سوی بلخ چون باد لشکر براند | ۶۹۰ | ||||
چو تنگ اندر آمد از ایران سپاه | نشایست کردن درنگ ونگاه | |||||
نگه کرد گرسیوز جنگ جوی | جز از جنگ جستن ندید ایچ روی | |||||
چو ایران سپاه اندر آمد بتنگ | بدروازهٔ بلخ بر ساخت جنگ | |||||
سه جنگ گران کرده شد در سه روز | چهارم سیاوش گیتی فروز | |||||
پیاده فرستاد بر هر دری | ببلخ اندر آمد گران لشکری | ۶۹۵ | ||||
گریزان سپهرم بدآن روی آب | بشد با سپه نزد افراسیاب |
۱۲۷