این برگ همسنجی شدهاست.
اندر زادن فریدون
بر آمد برین روزگار دراز | که شد اژدهافش بتنگی فراز | |||||
خجسته فریدون ز مادر بزاد | جهانرا یکی دیگر آمد نهاد | ۱۱۵ | ||||
ببالید بر سان سرو سهی | همی تافت زو فرّ شاهنشهی | |||||
جهانجوی با فرّ جمشید بود | بکردار تابنده خورشید بود | |||||
جهانرا چو باران ببایستگی | روان را چو دانش بشایستگی | |||||
بسر بر همی گشت گردان سپهر | شده رام با آفریدون بمهر | |||||
همان کاوکش نام پرمایه بود | ز گاوان ورا برترین پایه بود | ۱۲۰ | ||||
ز مادر جدا شد چو طاوس نر | بهر موی بر تازه رنگی دگر | |||||
شده انجمن بر سرش بخردان | ستاره شناسان و هم موبدان | |||||
که کس در جهان گاو چون آن ندید | نه از پیر سر کاردانان شنید | |||||
زمین کرد ضحّاک پر گفت و گوی | بگرد زمین در همین جست و جوی | |||||
فریدون که بودش پدر آبتین | شده تنگ بر آبتین بر زمین | ۱۲۵ | ||||
گریزان و از خویشتن گشته سیر | برآویخت ناگاه در دام شیر | |||||
از آن روزبانان ناپاک مرد | تنی چند روزی بدو باز خورد | |||||
گرفتند و بردند بسته چو یوز | برو بر سرآورد ضحّاک روز | |||||
خردمند مام فریدون چو دید | که بر جفت او بر چنان بد رسید | |||||
فرانک بدش نام و فرخنده بود | بمهر فریدون دل آگنده بود | ۱۳۰ | ||||
روان گشت و دل خسته از روزگار | همی رفت گریان سوی مرغزار | |||||
کجا نامور گاو پرمایه بود | که روشنده بر تنش پیرایه بود | |||||
به پیش نگهبان آن مرغزار | خروشید و بارید خون در کنار | |||||
بدو گفت کین کودک شیرخوار | ز من روزگاری بزنهار دار | |||||
پدروارش از مادر اندر پذیر | وزین گاو نغزش بپرور بشیر | ۱۳۵ | ||||
وگر باره خواهی روانم تراست | گروکان کنم جان بدآن کت هواست |
۴۰