برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  چباید همی زندگانی دراز که گیتی نخواهد کشادنت راز  
  همی پروراندت با شهد و نوش جز آواز نرمت نیآید بگوش  
  یکایک چو گوئی که گسترد مهر که خواهد نمودن بمن مهر چهر  
  بدو شاد باشی و نازی بدوی همه راز دل برکشادی بدوی  
  یکی نغز بازی برون آورد بدلت اندر از درد خون آورد  ۲۱۵
  دلم سیر شد زین سرای سپنج خدایا مرا زود برهان ز رنج  
۳۴