برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۲۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  تو گرد دادگر باشی وپاک رای همی مژد یابی بدیگر سرای  
  وگر آز گیرد سرترا بدام برآری یک تیغ تیز از نیام  ۲۳۵
  بدآن خویشتن رنجه داری همی پس آنرا بدشمن سپاری همی  
  در آن جای جای تو آتش بود بدنیا دلت تلخ و ناخوش بود  
  بگفت واین شد زین جهان فراخ گزین کرد صندوق بر جای کاخ  
  جهانرا چنین است رسم ونهاد بر آرد زخاک ودهدشان بباد  
  بسر شد کنون قصّهٔ کیقباد زکاوُس باید که گیریم یاد  ۲۴۰
۲۴۳