برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۱۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  همه کابلستان شد آراسته پر از رنگ وبوی وپر از خواسته  
  همه پشت پیلان بیآراستند بدیبای رومی بپیراستند  
  نشستند بر پیل رامشگران نهادند بر سر همه افسران  
  پذیره شدند را بیآراستند یکایک پرستندگان خواستند  
  کجا بر فشاندند مشک وعبیر همان گسترانند خز وحریر  ۱۵۷۰
  فشانند بر سر زبرجد وزر کنند از گلاب وزمی خاک تر  

رسیدن زال بنزدیک سام

  همی راند دستان گرفته شتاب چو پرّنده مرغ وچو کشتی بر آب  
  کسی را که بد زآمدن آگهی پذیره برفتند با فرّهی  
  خروشی برآمد زپرده سرای که آمد زراه زال فرخنده رای  
  پذیره شدش سام یل شادمان همی داشت اندر برش یکزمان  ۱۵۷۵
  چو شد زو رها زال بوسید خاک بگفت آن کجا دید وبشنید پاک  
  نشست از بر تخت پرمایه سام ابا زال خرّم دل وشادکام  
  سخنهای سیندخت گفتن گرفت چو خندان شد آنگه نهفتن گرفت  
  چنین گفت که آمد زکابل پیام پیمبر زنی بود سیندخت نام  
  زمن خواست پیمان ودادم زمان که هرگز نیاشم بدو بدگمان  ۱۵۸۰
  زهر چیز کز من بخوبی بخواست سخنها برو بر نهادم براست  
  نخست آن که با شاه زابلستان شود جفت هم ماه کابلستان  
  دگر آن که زی او بمهمان شویم بر آن دردها پاک درمان شویم  
  فرستادة آمد از نزد اوی که شد ساخته کاروپر رنگ وبوی  
  کنون چیست پاسخ فرستاده را چه گوئیم مهراب آزاده را  ۱۵۸۵
  زشادی چنان شد دل زال سام که رنگش سراپای شد لعل فام  
  چنین داد پاسخ که ای پهلوان گرایدون که بینی بروشن روان  
  زپیش سپه ما بیک سو شویم بگوئیم وزین در سخن بشنویم  
۱۷۲