برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۱۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  بکابل بباش وبشادی بمان ازین پس مترس از بد بدگمان  
  شکفته شد آن روی پژمرده ماه بنیک اختری برگرفتند راه  

آمدن زال با نامة سام نزد منوچهر

  کنون گوش کن رفتن وکار زال که شد زی منوچهر فرخنده فال  
  چو آگاهی آمد سوی شهریار که آمد زره زال سام سوار  
  پذیره شدندش همه سرکشان که بودند در پادشاهی نشان  ۱۳۸۰
  برآمد بنزدیکئ بارگاه سبک نزد شاهش کشادند راه  
  چو نزدیک شاه اندر آمد زمین ببوسید وبر شاه کرد آفرین  
  زمان همی داشت بر خاک روی بدو داد دل شاه آزرم جوی  
  بفرمود تا رویش از خاک خشک ببردند وبروی فشاندند مشک  
  بیآمد بر تخت شاه ارجمند بپرسید ازو شهریار بلند  ۱۳۸۵
  که چون بودی ای پهلوان زاده مرد بدین راه دشوار با باد وگرد  
  بفرّ تو گفتا همه بهتریست ابا تو همه رنج رامشگریست  
  ازو بستند آن نامة پهلوان بخندید وشد شاد وروشن روان  
  چو بر خواند پاسخ چنین داد باز که رنجم فروزدی بدل بر دراز  
  ولیکن بدین تامة دل پذیر که بنبشت با درد دل سام پیر  ۱۳۹۰
  اگر چه دلم گشت ازین بسسی دژم بر آنم نه اندیشم از بیش وکم  
  بر آرم بسازم همه کام تو که اینست فرجام وانجام تو  
  تو یکچند می باش نزدم بیای که تا من بکارت زنم نیک رای  
  ببردند خوالیگران خوان زر شهنشاه بنشست با زال زر  
  بفرمود تا نامداران همه نشستند بر خوان شاه زمه  ۱۳۹۵
  چو از خون خسرو بپرداختند بتخت دگر جای می ساختند  
  چو می خورده شد نامور پور سام نشست از بر اسپ زرّین ستام  
  برفت وبپیمود بالای شب پر اندیشه دل پر زگفتار لب  
۱۶۴