برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۱۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  بسان سپهری یکی تخت زر نشانده درو چند گونه گوهر  
  رش خسروی بیست پهنای او سوار سرافراز بالای او  
  وزآن ژنده پیلان هندی چهار همه جامه و فرش کردند بار  ۱۲۸۰

دلخوشی دادن سام سیندخت را

  چو پردخت گنج اندر آمد به اسپ چو گردی بکردار آذرگشسپ  
  یکی ترک رومی بسر بر نهاد یکی باره زیر اندرش همچو باد  
  بیآمد گزاران بدرگاه سام نه آواز داد و نه بر گفت نام  
  بکار آگهان گفت کز ناگهان بگوئید با پهلوان جهان  
  که آمد فرستادهٔ کابلی بنزد سپهبد یل زابلی  ۱۲۸۵
  ز مهراب گرد آوریده پیام بنزد سپهبد جهانگیر سام  
  بیآمد بر سام یل پرده دار بگفت و بفرمود تا داد بار  
  فرود آمد از اسپ سیندخت و رفت به پیش سپهبد خرامید تفت  
  زمینرا ببوسید و کرد آفرین ابر شاه و بر پهلوان زمین  
  نثار و پرستنده و اسپ و پیل رده در کشیده ز در تا دو میل  ۱۲۹۰
  یکایک همه پیش سام آورید سر پهلوان خیره شد کآن بدید  
  پر اندیشه بنشست بر سان مست بکش کرده دست و سر افگنده پست  
  ز جائی کجا مایه چندین بود فرستادن زن چه آئین بود  
  اگر خواسته زو پذیرم همه ز من گردد آزرده شاه رمه  
  اگر بازگردانم از پیش زال بر آرد بکردار سیمرغ یال  ۱۲۹۵
  شود رنجه آزرده گردد ز من چه پاسخ بگویمش در انجمن  
  برآورد سر گفت این خواسته غلامان و پیلان آراسته  
  شوید و بگنجور دستان دهید بنام مه کابلستان نهید  
  پریچهره سیندخت در پیش سام زبان کرد گویا و دل شادکام  
  چو آن هدیهٔ او پذیرفته دید رسیده بهی و بدی رفته دید  ۱۳۰۰
۱۶۰