برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۹

عداوتی عظیم بود و از فردوسی خاطر آزرده شده و حسن میمندی فردوسی را نزد سلطان برافضی نسبت کرد و سلطان را باور افتاد و موجب آن بود که اکثر ملوک دیلمی معتزلی و رافضی بودند و از غرائب امور خواب دیدن فردوسی رستم را و آن چنان واقع شد که در مجلس سلطان ذکر سخن پرداختن فردوسی میگذشت جمعی که غرض و حسد داشتند گفتند سخن او نکته و لطیفه نیست و از صنایع شعری خود بیکبارگی عاریست فاما چون میل طبایع باصل این حکایت است طبایع را باستماع آن رغبت می افتد و جمعی دیگر که نسبة با فردوسی اعتقادی داشتند گفتند قیمت این از سخن آرائی فردوسی است و بحث و مناظرهٔ ایشان بتطویل رسید پس در حضور سلطان بفردوسی مقرر داشتند که یک حکایت همین روز نظم کند و بعرض رساند تا مقیاسی باشد که حسن تصرف فردوسی چه مقدار زیادت بر اصل سخن است قصهٔ جنگ رستم با اشکبوس کشانی اختیار کردند و اصل آن قصه زیادت ازان نیست که کاموس کشانی اشکبوس را به نبرد خواستی ایرانیان فرستاد رهام از طرف ایرانیان با او هم نبرد شد و بآخر سوی کوه گریخت طوس آشفته گشت و خواست که بنفس خود با او بکارزار رود رستم گفت تو سپهداری چگونه خود بکین خواستن مشغول گردی سپه را بجای بدار تا من جنگ او را کفایت کنم چنانکه گفته