پهلوانان ایران زبان استمداد و استظهار پیش زال کشادند و او عذر پیری خود بدین بیت پیش آورد
✽ کنون چنبری گشت پشت یلی ✽ | ✽ نقابد همی خنجر کابلی ✽ |
پس رستم را سپه سالار ساخت اما از نوجوانی او اندیشید و از نا آزموده کاری وی بترسید لهذا رستم بتسلیه او اشاره بدو جنگ بزرگ که از دستش انصرام یافته کرد و گفت
✽ همانا فراموش کردی زمن ✽ | ✽ دلیری نمودن بهر انجمن ✽ | |||||
✽ زکوه سپند و ز پیل ژیان ✽ | ✽ گمانم که آگاه بد پهلوان ✽ |
و جنگ کک که واقعهٔ دشوار و پیش این گفتار است اگر از زبان فردوسی بودی البته ذکر آن در تفاخر و مباهات رستم مینمودی نظر برین امور الحاقی پنداشتم بخاتمه انداختم اما قصهٔ برزوکه سیوم است و در پنج نسخه بنظر رسیده اگرچه در بزم و رزم و فصاحت و بلاغت قریب بپایهٔ کلام فردوسی است و خیلی غور و امتیاز بیتی یا سخنی بر آید که از طرز کلامش سست تر نماید چنانکه
✽ جهاندار از دور میدید آن ✽ | ✽ به پیران چنین گفت کای پهلوان ✽ | |||||
✽ ولیکن چو گردنده گردنده بوده ✽ | ✽ حذر کردن و درد خوردن چه سود ✽ | |||||
✽ همین برد تا زان به زیر بغل ✽ | ✽ که گرگ درنده رباید حمل ✽ |
لیکن اندراجش تا آخر داستان کیخسرو مستلزم انقطاع سلسله تاریخ و اختلاف ارتباط داستانها است و انچه در هر پنج نسخه بعد داستان رها کردن رستم بیژن را از چاه و شبخون زدن با هفت گرد در ایوان افراسیاب واقع است موقع ندارد چه بعد این داستان لشکر فرستادن