برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۱۹۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۱۲

شیفته شدن رودابه بر زال و رای زدنش با کنیزکان

  چنان بد که مهراب روزی پکاه برفت و بیامد ازان بارگاه  
  ستایش همی کرد با خود بزال ز مردی و گردی و از فر و یال  
  گذر کرد سوی شبستان خویش دو خورشید دید اندر ایوان خویش  
  یکی هم چو رودابهٔ خوب چهر یکی همچو سین دخت با رای و مهر  
  بیاراسته هم چو باغ بهار سراسر پر از رنگ و بوی و نگار  
  شگفتی برودابه اندر بماند جهان آفرین را برو بر بخواند  
  یکی سرو دید از برش گِرد ماه نهاده ز عنبر بسر بر کلاه  
  بدیبا و گوهر بیاراسته بسان بهشتی پر از خواسته  
  بپرسید سین دخت مهراب را ز خوشاب بکشاد عناب را  
  که چون رفتی امروز چون آمدی که کوتاه باد از تو دست بدی  
  چه مرد است این پیر سر پور سام همی بخت یاد آیدش یا کنام  
  خوی مردمی هیچ دارد همی پی نامداران سپارد همی  
  چه گوید ز سیمرغ فرخنده زال چگونه است چهر و چگونه است یال  
  چنین داد مهراب پاسخ بدوی که ای سرو سیمین بر و خوبروی  
  بگیتی دراز پهلوانان گرد پی زال زر کس نیارد سپرد  
  چو دست و عنانش بایوان نگار نه بندد نه برزین چنو نامدار  
  دل شیر نر دارد و زور پیل دو دستش بکردار دریای نیل  
  چو بر گاه باشد زر افشان بود چو در جنگ باشد سر افشان بود  
  رخش سرخ مانندهٔ ارغوان جوان سال و بیدار و دولت جوان  
  اگرچه سپید است مویش برنگ ولیکن بمردی بدرّد نهنگ  
  بکین اندرون چون نهنگ بلاست بزین اندرون تیز چنگ اژدهاست  
  نشانندهٔ خاک در کین بخون فشانندهٔ خنجر آبگون  
  از آهو همان کِش سپید است موی نجوید جز این مردم عیب گوی  
  سپیدی مویش بزیبد همی تو گوئی که دلها فریبد همی  
  چو رودابه بشنید این گفت و گوی برافروخت گلنارگون کرد روی  
  دلش گشت پرآتش مهر زال ازو دور شد خورد و آرام و هال