برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۱۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۹۵

پادشاهی منوچهر صد و بست سال بود

بر تخت نشستن منوچهر و آئین فریدون پیش نهادن

  پس انگه یکی هفته بگذاشتند همه ماتم و سوگ او داشتند  
  بهشتم بیامد منوچهر شاه بسر بر نهاد آن کیانی کلاه  
  در جادویها بافسون به بست برو سالیان انجمن شد دو شصت  
  همه پهلوانان روی زمین برو یکسره خواندند آفرین  
  چو دیهیم شاهی بسر بر نهاد جهان را سراسر همه مژده داد  
  بداد و دهش هم بمردانگی به نیکی و پاکی و فرزانگی  
  چنین گفت با سربسر لشکرش گِه رمه که بودند در کشورش  
  منم بر سر تخت گردان سپهر همم خشم و جنگ است و هم داد و مهر  
  همم دین و هم فرهٔ ایزدی همم بخت نیکی و دست بدی  
  زمین بنده و چرخ یار منست سر تاجداران شکار من است  
  شب تار جویندهٔ کین منم همان آتش تیز برزین منم  
  خداوند شمشیر و زرینه کفش فرازندهٔ کاویانی درفش  
  فروزنده گاه و برّنده تیغ بکین اندرون جان ندارم دریغ  
  گه بزم دریا دو دست من است دم آتش ازبر نشست منست  
  بدانرا ز بد دست کوته کنم زمین را بخون رنگ دیبه کنم  
  گراینده گرز و نماینده تاج فروزندهٔ ملک بر تخت تاج  
  ابا این هنرها یکی بنده‌ام جهان آفرین را پرستنده‌ام  
  براه فریدون فرخ رویم نیامان کهن بود اگر ما نویم  
  همه دست بر روی گریان زنیم همه داستانها ز یزدان زنیم  
  ازو تاج و تخت و ازویم سپاه وزویم سپاس و بدویم پناه  
  هر آنکس که در هفت کشور زمین بگردد ز راه و بتابد ز دین  
  نمایندهٔ رنج درویش را زبون داشتن مردم خویش را  
  برافراشتن سر به بیشی گنج برنجور مردم نماینده رنج