و سری مبالغه کرده به اوراد و اذکار پرداختند، بلکه به طلسم و سحر و جادو نیز اشتغال یافتند. و معجزات و کرامات و خوارق عادات را پیشهٔ خود ساختند. ضمناً دین مسیح تدریجاً رواج یافت و اذهان متوجهٔ عوالم دیگر گردید، یکجا فلاسفه علیرغم عیسویان، پرستش ارباب انواع، و آن نوع عقاید را نزد عوام تقویت میکردند؛ جای دیگر مسیحیان بتحریب مذاهب قدیم کوشیده و درعین اینکه از آراء حکما استفاده میکردند با فلسفه ضدیت مینمودند، و در اینجا باز باید اظهار تأسف کنیم از اینکه، آنچه میگوئیم راجع به ممالکی است که جزء امبراطوری روم بوده و دانشمندانی که به زبان یونان و لاتین تحریر میکردند، و از اقطار خودمان و فارسی زبانان تقریباً بیخبریم. چون آثار ایشان بکلی برافتاده و مفقود شده است. همینقدر میدانیم پادشاهان ساسانی دانشپرور بودند، و ایرانیان هم به علم و معرفت اشتغال داشتند، و این معنی تنها از قرائن و امارات و آگاهی بر وجود امثال «بوذرجمهر» و «برزویه» به دست میآید و گرنه صاحبنظرانی که در ایران بودهاند اگر نامی از آنها برده میشود یا مانند «جاماسب» بکلی حالشان نامعلوم است، یا مانند «مزدک» و «مانی» مؤسس دین و مذهب تازه میباشند، جز اینکه تأثیر وجود «مانی» در افکار مردم چه در آسیا و چه در اروپا خالی از اهمیت نبوده است. بعدها در این باب مختصر اشارتی خواهیم کرد.
اما دانشمندان روم چنانکه مذکور داشتیم. مخصوصاً در شهر آتن باز به تعلیم حکمت اشتغال داشتند. ولیکن همین که امپراطوران رومی عیسوی شدند، و دین مسیح در قلمرو ایشان رسمیت یافت، رونق کار حکما رو به ضعف گذاشت، عاقبت «ژوستینین»[۱] امپراطور، فلسفه را مایهٔ ضلالت و فساد انگاشت، و در سال ۵۲۹ میلادی بساط حکمت و حوزهٔ فیلسوفی را برچید و ممانعت کرد، بعضی از حکما برای مصون بودن از تعرض به ایران آمدند و خود را به سایهٔ دانشپروری انوشیروان در آوردند، اما دولت ساسانی هم رو به زوال و انقراض میرفت، و چیزی نگذشت که ورق روزگار یکسره برگشت، و بیان مختصری از آن احوال را به فصول آینده برگزار میکنیم.
- ↑ Justinien