فلوطین چون وحدت وجودی است، و کلیهٔ موجودات را ناشی از مبدأ کل و متصل به او میداند؛ در پی توجیه عالم ظاهر و بیان چگونگی محسوسات نیست، بلکه مرادش از حکمت وصول به حق یعنی به عالم مراد از حکمت باطن یا معقولات است، و عبور از عالمی که نیل بسعادت و معرفت در آن ممکن نیست؛ به عالمی که این منظور در آن حاصل میشود.
توضیح آنکه روح یا نفس انسان در قوس نزول[۱] از عالم ملکوت به عالم ناسوت آمده گرفتار ماده شده، و به آلایشهای این عالم و نقص و زشتی و بدی که خاصیت ماده است آلوده گردیده است، پس اگر، توجه قوس نزول خود را بیشتر به جسم و محسوسات که عالم مجازی است و بهرهاش از حقیقت ضعیف و ابتلایش به ماده قوی است معطوف سازد، و از عالم معقولات و روحانیت که عالم حقیقت است منصرف شود، سقوطش کامل و حرمانش از سعادت و معرفت تمام خواهد بود، و مقدرات او تباه و به مرتبهٔ ادنی تنزل خواهد نمود. جز اینکه در این عالم ناسوت هم اشخاص مراتب دارند آنان که بکلی آلوده به شهوت باشند در درجات سافلند و کسانی که اعمال خود را بر طبق فضایل اجتماعی قرار میدهند یعنی به جای مردم آزاری خدمت خلق را شیوهٔ خود میسازند سعادتمندتر از آنان میباشند.
اما نفوسی که بخواهند بمبدأ بازگشت کنند، و قوس صعود[۲] را به پیمایند، باید از عالم مادی اعراض جسته به نظاره و سیر[۳] عالم معنی بپردازند.
قوص صعود نخست تزکیه و تطهیر نموده، خود را از آلایش اغراض خواهشهای پست پاک کنند آنگاه در راه سلوک گام نهند، و این سلوک معنوی سه مرحله دارد، «هنر»[۴] و عشق[۵] و «حکمت»[۶]
هنر طلب حقیقت و جمال است، یعنی: جستجوی راستی و زیبائی