مصدر برتر از وجود است) و صور کلیه (به قول افلاطون مثل) در این صادر اول عقل است عالماند. و به عقیدهٔ فلوطین نه تنها کلیات، یعنی اجناس و انواع دارای مثل میباشند، بلکه هر فردی از افراد محسوس در عالم معقولات مثالی دارد. خلاصه این عالم عالم نور و صفا است، و معقولات با وجود کثرت واحدند، هریک همهاند و همه یکی هستند، و عقل آنها را بیواسطه یعنی به اشراق و شهود در مییابد. به عبارت دیگر نخستین آئینهٔ احدیت عقل است، و معقولات نخستین مظهر او میباشند.
این صادر اول خود مصدر نیز هست، و آنچه از او صادر شده نفس است که برای ادراک معقولات به تفکر و استدلال و تفکیک و تحلیل احتیاج دارد، و در جنب عقل مانند ماه است نسبت به خورشید که صادر دوم نفس است روشنائی از او کسب مینماید، احدیت[۱] (که او را خیر و فعل مجرد یا مبدأ و مصدر اول نیز میخواند) و عقل[۲] (یا عالم معقولات)[۳] که از او به وجود[۴] نیز تعبیر میکند) و نفس یا روح[۵] «اقانیم سه گانه»[۶] میباشند، و هریک به قدر مرتبهٔ خود لاهوتی[۷] هستند. عقل واسطهٔ میان ذات احدیت و نفس است، و نفس واسطهٔ میان مجردات (عالم روحانی) و محسوسات (عالم جسمانی) میباشد.
همچنان که عقل کل شامل معقولات و کلیهٔ عقول است (مثل افلاطونی و صور کلیهٔ ارسطو)[۸] نفس کل هم منشاء نفوس جزئیه و شخصیه[۹] و شامل آنها است، و هرچند که در نفس برای خود استقلال دارد