***
اشارات مختصری که دربارهٔ حکمای روم و آثار ایشان کردیم؛ آشکار میسازد که دانشمندان آن قوم بحث در «حقیقت اشیاء» و جستجوی در «طبیعت و ماوراء طبیعت» را کنار گذاشته، بنا به سفارش سقراط همواره متوجه به تکلیف زندگانی و وظیفهٔ اخلاقی بودهاند یعنی، از حکمت نظری به حکمت عملی پرداختهاند، و گنجینهای از مواعظ و حکم برای نوع بشر آماده ساختهاند.
۳– افلاطونیان اخیر
مؤسس این سلسله را «امونیوس ساکاس»[۱] از مردم مصر میدانند که در پایان مائهٔ دوم و نیمهٔ اول مائهٔ سوم میلادی در اسکندریه میزیسته است، ولیکن از احوال و تعلیمات او چندان آگاهی نداریم، و کلیهٔ فلسفهای که امونیوس ساکاس بافلاطونیان اخیر منتسب است، و در واقع باید «حکمت اشراقی» و عرفان نامید مربوط به «فلوطین»[۲] نامی است از یونانیان مصر که اصـلا رومی بوده، و در اسکندریه درک خدمت امونیوس ساکاس نموده، و به برکت فلوطین و احوال او همدمی او از فلسفه و عرفان بهرهمند و خواهان آشنائی با حکمت ایرانیان و هندیها گردیده، و برای این مقصود همراه «گردیانوس»[۳] امپراطور روم که با «شاپوربن اردشیر» ساسانی جنگ داشت به ایران آمد، و در بازگشت، به روم رفته آنجا ماند و تعلیم و ارشاد کرد تا در سال ۲۷۰ میلادی درگذشت بسیار کسان به او ارادت میورزیدند که از جمله «گالیانوس»[۴] امپراطور روم و زوجهٔ او بودند. نزد مریدان و پیروان مقامی ارجمند داشت، و صاحب کشف و کرامتش میدانستند. در این که سالک و مرتاض بوده حرفی نیست، زندگانی دنیا را به چیزی نمیشمرد هیچگاه از کسان و خویشان و متعلقات دنیوی گفتگوئی به میان نمیآورد از گفتن روز و ماه ولادت خویش که میخواستند عید بگیرند