فضلای نامی آن دوره نموده، در هندسه نام بلند دارند و هر دو از حوزهٔ اسکندریه و از مائه سوم پیش از میلاد میباشند. «ارشمیدس»[۱] در کلیهٔ ریاضیات؛ خاصه جراثفال عالیمقام است. معاصر «اقلیدس» بوده و در جزیرهٔ «سقلیه»[۲] میزیسته است.
در هیئت و نجوم «ارسطرخس»[۳] قائل بحرکت زمین و مرکزیت خورشید بوده، و «ابرخس»[۴] بزرگترین منجم قدیم قلمداد شده، و در مائه دوم پیش از میلاد بودهاند،
«بطلمیوس» (مائه دوم بعد از میلاد) صاحب کتاب «المجسطی»[۵] مشهورترین علمای هیئت قدیم و حوزهٔ علمی اسکندریه است، و تعلیمات او در هیئت مبنی بر مرکزیت زمین و حرکات افلاک و غیر آن تا مائهٔ شانزدهم میلادی بنیاد و مدار این علم بوده است. «اراتوسطنس»[۶] که در مائهٔ سوم پیش از میلاد میزیسته نیز مردی جامع و حکیم بوده، اما در جغرافیا و هیئت تبحر خاص داشته است.
دیگر کسی که نام بردنش در این مقام واجب مینماید «جالینوس»[۷] طبیب معروف و تالی «بقراط» است، و او در مائهٔ دوم میلادی در رم میزیسته، و تا زمانی که در اروپا علم تجدید نشده بود طب جالینوسی تقریباً تنها دستور معالجهٔ امراض بوده است.
اما؛ فلاسفه و حکما همه خوشه چین خرمن قدما، مخصوصاً «فیثاغورس» و افلاطون و ارسطو میباشند، و طبقات چند تشکیل فلاسفه و تأثیر مشرق زمین دادهاند که آنها را «فیثاغوریان اخیر» و «آکادمیان اخیر» و «رواقیان اخیر» و امثال آن خواندهاند. در هر حال چون اسکندریه به مشرق زمین متصل و از آنجا ارتباط با مصر و ممالک آسیا آسان است، یونانیان در آن دوره به افکار مشرق زمینی بیشتر مأنوس شدند، و این کیفیت در فلسفهٔ ایشان بهتر محسوس میگردد، بعضی از متفکرین هم در صدد جمع میان گفتههای