بودند، مجمع و محل جلوه و مجال ایشان اسکندریه بود، زیرا که اسکندریه و بطلمیوسها «بطلمیوس»های عصر که مؤسس دولتشان یکی از سرداران اسکندر مـوسوم به «بطلمیوس»[۱] بوده در پایتخت خود، یعنی اسکندریه به جمعآوری و تشویق أهل کمال اهتمام نمودند، و وسائل تحقیقات علمی را از کتابخانه و باغ نباتات و حیوانات و رصدخانه وغیرها از هر جهت برای آنها فراهم، و حوزهٔ علمی را گرم کردند، در مانهٔ سوم و دوم پیش از میلاد دارالعلم اسکندریه رونق تمام داشت، اما پس از آنهم تا اوایل مائهٔ چهارم بعد از میلاد دایر بود.
دانشمندان نامی این دوره چه آنها که در اسکندریه بوده، و چه معدودی که در اقطار دیگر زیست کردهاند، با یونانیان سابق یک فرق بزرگ داشتند، و آن اینست که در یونان بیشتر اهل علم، جامع علوم و فنون بودند و اهتمام خود را مصروف یک رشتهٔ مخصوص نمینمودند. تشعب و تخصص در فنون به عبارت دیگر: حکیم بودند و در معارف نظر به کلیات داشتند، در واقع ارسطو که از آخرین حکمای متقدمین است، نخستین کسی است که تشعب و تفنن را در علوم فتح باب کرده است، ولیکن او نیز خود جامع بوده و تخصص اختیار ننموده است، اما دانشمندان متأخر اکثر ذیفن بودهاند، و هم خود را مصروف رشتههای خاص کرده و آنها را بسط و توسعه دادهاند، و نتایج کارها و کوششهای ایشان است؛ که معارف پروران اسلامی جمعآوری کرده و موضوع بحث و تحقیق ساخته و مزید و مکمل نموده، و در رسائل و کتب خود برشتهٔ تحریر و ثبت و ضبط درآوردند، و هنگامی که مردم اروپا توجه به علم و معرفت کردند از آن مخزن و منبع استفادهٔ کامل نمودند، چنانکه بعدها نیز در این باب سخن خواهیم راند.
«ابولونیوس»[۲] و«اقلیدس»[۳] که کتاب او را در صدر اسلام به عربی ترجمه کردهاند، و بعدها خواجه نصیرالدین طوسی تحریر