میخواهد، پس حل مسئله را این قسم میکند که خودخواهی از آن جهت بد است که غالباً مردم برتری که برای خود نسبت به دیگران قائل میشوند در تحصیل مال یا جاه یا لذاید است، که این جمله متعلق به جزء غیرعقلانی نفس و میان مردم مطمح نظر و مورد تنافس است، اما هیچگاه ندیدهایم کسی ملوم و مبقوض شود از جهت آنکه بخواهد در دادگری و پرهیزکاری و فضایل بر دیگران برتری داشته باشد. پس اصل خودخواهی است، اما خود انسان غیر از خود حیوان است، و انسان باید انسانیت خود را بخواهد، و اگر چنین باشد از مال و جاه و لذاید گذشت میکند، و نزد مردم فداکار محسوب، و محبوب میشود، و حال آنکه خودخواه واقعی او است، جز اینکه مطلوب او چیزی است که کسی برای آن با او نزاع ندارد. پس دوست اگر نیک باشد با نیکان متجانس و در نظر آنان خود است و غیر نیست و دوستی او بیریا و خالص خواهد بود.
تحقیق دیگر اینکه، آیا لذت خوب است یا بد؟ و طلب آن جایز است یا نه؟ پس میگوید: اگر تأمل کنیم، لذت فعالیت قوای نفس است، و هر قوه از قوای نفس که در زیباترین موضوع خود عمل کند. فعل خود را بروز داده و آن همراه لذت است، مثلاً: باصره فعلش دیدن و موضوع آن مرئیات است. پس هرگاه چشم در زیبائیها عمل یعنی نظر لذت کند، فعل خود را به بهترین وجه صورت داده و التذاذ مییابد. پس البته لذت جایز بلکه برای سعادت لازم است اما لذایذ مختلفند و مراتب دارند. همچنان که باصره از لامسه، و سامعه از ذائقه اشرفند؛ لذایذ آنها هم اشرف میباشند. پس، اشرف لذایذ متعلق به اشرف اجزاء انسن یعنی عقل است که عمل او تفکر است. از این گذشته همهٔ فعالیتهای نفس برای منظوری است، مگر تعقل و تفکر که خود منظور است. پس، لذت آن هم بالاترین لذت است، یعنی غایت مطلوب، یعنی کمال سعادت است. فضایل نفسانی و عقلانی که پیش از این شرح دادهایم همه برای آن است که انسان را آمادهٔ مقام تفکر نماید، که در واقع فعلی الهی است و انسان به تفکر به ذات باری که فکر مطلق است تشبه میجوید.
تفکر یعنی فعالیت عقل، وجه امتیاز حقیقی انسان از موجودات