فضیلت در اعتدال است پس، تهور و جبن هر دو رذالتاند و وسط آنها شجاعت است که فضیلت میباشد. شهوانیت و بیحسی هردو مذموماند و فضیلت اعتدال مزاج است. کرامت اعتدال بین بخل و تبذیر است. مناعت حد وسط میان تکبر و تذلل است شرافتخواهی میانهٔ جاهطلبی و پستهمتی است. خوشخوئی بین آتشمزاجی و بیغیرتی است. انقیاد و استبداد و مزاحگوئی و نزاعجوئی رذائلاند، فضیلت مابین آنها است که سازگاری و همدمی باشد. لافزنی و فروتنی هر دو قبیح، و حقیقتگوئی حد اعتدال است. مسخرگی و تلخی (بدگوشتی) افراط و تفریط است. رویهٔ معتدل ظرافت و گشادهروئی است. بالاخره شمارهٔ فضایل شرم و حیا در جوانان که هنوز عقلشان بر نفس غلبه نیافته مستحسن است. اما کامیلن و نیکمردان اختیاراً عمل بد نمیکنند تا منفعل شوند.
عدالت و دادگری به یک اعتبار و بمعنی اعم شامل کل فضایل است زیرا که هر کس مرتکب یکی از رذایل شود ستم کرده است. خاصه در اموری که به دیگران تأثیر کند. اما عدالت به معنی خاص عبارت است از «برابر داشتن اشخاص و دادن بهرکس آنچه حق او است، و مقصود از برابر داشتن در مورد دادگری همه وقت این نیست که همه یک اندازه داد سهم ببرند. بلکه تناسب باید رعایت شود و این حکم بیشتر در «عدالت توزیعی»[۱] باید مرعی باشد. یعنی: در مقام پخش جوایز و اجر و مزد و شئونات و مناصب و مانند آنها. و نوع دیگر دادگری عدالت معاملهایست که در مقام تصحیح معاملات و رفتار مردم است با یکدیگر بعبارت دیگر: در مقام حکومت و داوری. و در آن باب برابری باید رعایت شود نه تناسب. و از آنجا که داوری و اجرای داد بوسیلهٔ قانون میشود باید متوجه بود که چون همیشه قانون بر همهٔ کیفیات قضایا احاطه و شمول ندارد بعضی اوقات رعایت انصاف بهتر از جمود بر قانون یعنی اجرای
- ↑ Justice distributive