پرش به محتوا

برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۵۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ببرند بسوی مرکز زمین فرود می‌ایند، و چون هوا و آتش را بزیر آورند بسوی بالا حرکت می‌کنند.

خاک و آب به سوی مرکز مایلند، این میل سبب سنگینی آنها است، و هوا و آتش که مایل به بالا هستند این میل سبب سبکی آنها است.

حرکت قسری حرکت سرازیر خاک و آب، و حرکت سربالای هوا و آتش، حرکت طبیعی است، چون ناشی از طبیعت آنها و برای رسیدن بمکان طبیعی است، اما هرگاه ببینیم خاک یا آب رو به بالا می‌روند یا هوا و آتش به زیر می‌آیند، آن حرکت طبیعی نیست، و علت خارجی دارد و این قسم حرکت را قسری میگوئیم

حرکت عناصر مستقیم است، و آغاز و انجام دارد به خلاف حرکت افلاک که مستدیر است، و پایان ندارد و ناشی از نفس افلاک است.

زمان نتیجهٔ حرکت مستدیر فلک، و در واقع اندازه و تقدیر حرکت است، و به شماره و عدد در می‌آید، و بنابراین مانند سلسلهٔ اعداد نامتناهی است، و چون شماره به شمارنده احتیاج دارد پس، زمان امری زمان ذهنی است چه اگر ذهن نباشد شماره واقع نمی‌شود، و زمان هم نخواهد بود.

منظور از اجزای عنصری، اجرای عمل حیات است یعنی رسیدن به صورت اجسام نامیه، یا به عبارت دیگر: دارا شدن روح نباتی که بمنزلهٔ صورت است نسبت بعناصر، یا فعل است نسبت به قوه. و غایت اجسام نامیه ترقی اجسام و نفوس روح یا نفس نباتی است به روح حیوانی، که علاوه بر حیات و نمو، حس و حرکت نیز دارد، و بالاخره کمال روح حیوانی هم روح یا نفس انسانی است (نفس ناطقه) و ارسطو در باب روح یا نفس رساله‌ای مخصوص دارد و آنجا قوای روح و تأثیرات آنها را بیان می‌کند که چگونه اجزای عنصری را بصورت اعضا و جوارح در می‌آورند، و آنها اعمال حیاتی را اجرا می‌کنند و این که نفس نباتی فقط تغذیه دارد، و نفس حیوانی علاوه بر آن دارای قوهٔ حس است که ادراک جزئیات می‌کند، و حواس را پنج قسم می‌شمارد، و یک حس مشترک هم قائل است که حاصل و نتیجهٔ حواس پنجگانه در آن ظاهر می‌گردد و قوهٔ حافظه که محسوسات حواس را ضبط می‌کند، و حیوانات قوه‌ای دارند که از آنچه ملایم طبع است متلذذ و از آنچه منافر است متألم

–۴۲–