برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

برحسب مناسبت به معقولات نقل شده اند[۱]

* * *

باب آخر کتاب لاك در چگونگی علم ومعرفت، یعنی دانش انسان است ، و خلاصه تحقیقاتش اینکه ، دانش چیزی نیست ، مگر درك سازگاری و ناسازگاری تصورات ومعانی که در ذهن ما هست به عبارت دیگر ، احکامی است که ذهن ما در مناسبات میان تصورات خود کند ، و آن مناسبات نخست مسارات است (اینهمانی)[۲] و «غیریت» (این نه آنی)[۳] مساوات یعنی اینکه در تصور را تشخیص بدهیم که یکی هستند و با هم مساريند وعین یکدیگرند، و بگوئیم این همانست ؛ مانند اینکه ، سه چهار تا دوازده تا است ، وغیریت آنست؛ که یکی غیر از دیگری است، و بگوئیم این نه آنست ؛ مانند اینکه سبز غیر از سرخ است . دوم اضافه است مانند ، نسبت پدر به پسر یا نسبت بزرگتر به کوچکتر با نسبت مشابهت و بی شباهتی ، سوم مقارنه است ، یعنی اینکه درچیز با هم باشند (همبودی)[۴] مانند اینکه. هوا سرد است با برف گرم نیست ؛ که عبارتست از اثبات یا نفی سردیه و گرمی برای هوا و برف . چهارم تصديق به وجود تحققی بـرای جیزی که تصورش را داریم ، اینکه : خدا موجود است . راین چهار قسم نسبت را می توان به دو قسم برگردانید . که اضافه ووجود باشد زیرا که اینهمانی رای نه آنی وهمبودی امارات وغبريت ومقارنه) را می توان از مقوله اضافه شمرد . پس دانش واقعی می شود؛ اثبات يا تفي أضافه ، واثبات یا نفی وجود خارجی برای مفهومات و تصوراتي


  1. این تحقیقات از باب سوم کتاب لاک گرفته شده است.
  2. Identité
  3. Diversité
  4. Coexistence اصطلاحات فارسی که برای این معانی ساخته یم شاید به نظر غریب آید، ولیکن اینجانب آنها را نامناسب نمیدانم و گمانم اینست که به آسانی مانوس می توانند شد ، واز الفاظ عربی که برای آنها هست مناسب تر است ، چنانکه اینهمانی به نظر اينجانب بهتر از تاری است ، معهذا اگر دیگری اصطلاحات مناسب تر بیاید البته خوشوقت خواهم شد.
–۱۲۶–