است، از طریقهٔ اشتراک عدول کرده و قائل گردیده است به اینکه قوانین و نظامات تابع اوضاع و احوال اقتصادی و جغرافیائی باید باشد، و وظیفهٔ اصلی دولت را تربیت و تعلیم ملت دانسته است.
با وجود همهٔ نقصها و شگفتی که در بعضی از آراء افلاطون دیده میشود چنانکه سابقاً اظهار داشتیم، سرآمد حکما بشمار میرود کمتر فکر و خیالی است که مایه و منشاء آن را به افلاطون نتوان نسبت داد، سقراط هم اگر مؤسس حکمت خوانده شده به اعتبار آنست که افلاطون را پرورش داده، و در حقیقت نمیتوان این دو وجود بزرگوار را از یکدیگر تفکیک نمود، و از برکت تربیت آنها ارسطو به عرصه آمد، و مستعدین خلف دنبال این سه نفر افتادند و کاروان حکمت و عرفان را تشکیل دادند[۱]
۳– ارسطور یا ارسطاطالیس
«ارسطو» در سال ۳۸۴ پیش از میلاد در استاگیرا»[۲] از بلاد «مقدونیه» متولد شد خانوادهاش یونانی و پدرش طبیب بود، در هیجده سالگی در آتن به آکادمی درآمد و تا وفات افلاطون یعنی مدت بیست سال از شاگردان او بود، در چهل و یک سالگی به معلمی اسکندر معروف تعیین گردید و چند سالی به تربیت او اهتمام ورزید، سپس به آتن برگشته در گردشگاهی بیرون آن شهر موسوم به «لوکایون» به تعلیم پرداخت، و لوکایون را فرانسویان «لیسه»[۳] گفتهاند و از این رو بعضی اوقات حکمت ارسطو را «حکمت لیسه» میگویند، اما بیشتر معروف به حکمت «مشاء» است، چه ارسطو تعلیم خود را در ضمن گردش افاضه میکرد پس پیروان او را «مشائی» میگویند، و در یونانی این کلمه «پریپاتتیکوس»[۴] است، حوزهٔ تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر در آتن دایر
- ↑ برای تکمیل شناسائی افلاطون و حکمت او به مقدمهٔ حکمت سقراط (چاپ دوم) مراجعه فرمائید.
- ↑ Stagire
- ↑ Lycée امروز در فرانسه مدرسه متوسطه دولتی را باین اسم میخوانند.
- ↑ Péripatéticien