پرش به محتوا

برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نه واجب هندسی، و این هرسه شرط در ارادهٔ انسان موجود است. شعور و عقل و قوهٔ تمیز داشتنش که آشکار است، اگرچه بیش و کم دارد و در هر حال محدود است. دیگری هم او را مجبور نمی‌کند، چون: هر نفس انسانی یک جوهر فرد است، و پیش از این گفته‌ایم: که بر جوهر از خارج تأثیری وارد نمی‌آید و هر اثری از او بروز می‌کند از نیروی درونی خود اوست، جز اینکه چون مخلوق است بالطبع محدود است، و مانند آفریدگار قدرت تام ندارد. اموری را هم که بر آنها اراده می‌کند البته امور ممکن است، یعنی اموری است که می‌تواند نکند یا خلاف آنها را بکند. پس: به این بیان انسان فاعل مختار است، هرچند مختار بودن او با مختار بودن آفریدگار بسیار تفاوت دارد، ولیکن شک نیست که هر چه می‌کند با علم به اینست که خلاف آن ممکن است، و این اختیار است و به مقتضای مرجح بودن امر عمل می‌کند.

این بیان لایبنیتس را در جبر و اختیار بعضی پسندیده، و وافی می‌دانند، اما بسیاری هم می‌گویند حق اینست که او به لفظ و صورت ظاهر قناعت کرده است، چه تصدیق می‌کند که عقل و شعور و نیروی انسان محدود است، و از این گذشته قبول دارد که فعل و ارادهٔ انسان همه معلول امور مقدم و متناسب با امور متقارن او می‌باشند، و قاعدهٔ همسازی پیشین را خود او اختراع کرده است، و چه بسا می‌شود که اختیار انسان ناشی از دواعی است که خود از آنها آگاه نیست. با اینحال چگونه می‌توان معتقد شد که انسان فاعل مختار است؟

آخرین مطلب مهمی که از عقاید لایبنیتس در امور فلسفی و خداشناسی و چگونگی آفرینش باقی مانده است که خاطر نشان کنیم، این است که: آن حکیم شرح مبسوطی دارد در اینکه این عالم خلقت بهترین عوالمی است که ایجادش ممکن بوده است، نظر به اینکه آفریدگار که فاعل مختار است، بنا بر حکمت بالغه آنچه را بهتر است اختیار می‌کند. البته نمی‌گوید در دنیا بدی و شر وجود ندارد، ولیکن اظهار عقیده می‌کند که رویهمرفته خیر بیش از شر است، و آن

–۱۰۶–