زیبائی و زشتی و داد و بیداد را خود جعل میکند، و به حکم او مقرر میگردد، و نتیجهٔ این رأی تقریباً این میشود، که ارادهٔ الهی ادارهٔ «جزافیه» است[۱]. اسپینوزا میگفت: فعل پروردگار ایجابی و مقید به ضروریاتی است، مانند وجود احکام هندسی که به غیر آن وجه ممکن نیست واقع شود. لایبنیتس گفت: هیچیک از این دو قسم نیست، چه معنی سخن دکارت اینست که دستگاه آفرینش هرج و مرج است، و نتیجه رأی اسپینوزا این میشود: که خدا بیاختیار است، ولیکن این هردو نظر را به وجهی تصدیق هم میتوان کرد، و با هم جمع میتوان نمود به این معنی که وجوب و ضرورت دو قسم است: یکی هندسی که منطقی و عقلی[۲] هم میتوان گفت، و یکی اخلاقی[۳] ضرورت هندسی یا عقلی که نتیجهٔ اصل امتناع تناقض است، مانند این حکم است که دو ودو چهار میشود. ضرورت اخلاقی آنست که آنکه ارادهای عقلانی دارد، در امری که به دو وجه ممکن است واقع شود، وجه بهتر را اختیار میکند و این میانه قدرت بر تساوی و اضطرار است. اختیار است اما بیقید نیست، و چون درست تأمل شود دیده میشود که ماهیت مقید به ضرورت عقلی و اصل امتناع تناقض است یعنی به غیر از وجهی که تعقل میشود ممکن نیست اما وجود یافتن ماهیات فقط تابع ضرورت اخلاقی و اصل علت موجبه است، یعنی: اگر با خیر و صلاح سازگار باشد، ایجاد میشود
وگرنه نمیشود[۴]. پس، نسبت به ماهیت رأی اسپینوزا حق است
- ↑ یعنی برای اعمال قدرت وجهی برای ترجیح نیست، و این قسم قدرت را اروپائیان Liberté d, Indifférencé میگویند
- ↑ Nécessité géométrique یا Nécessité logique یا Nécssité -métaphysique
- ↑ Nécessité morale
- ↑ مثال روشن این سخن اینست: که مثلا متساوی بودن
قطرهای دایرهٔ هندسی عقلا واجب است، و دائرهای که قطرهایش
متساوی نباشند، فرضش متضمن تناقض است، و ممتنع است و حتی
←