برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

لایبنیتس جواب می‌گوید: ادراک جوهرها هر قدر ضعیف باشد، صفر و عدم صرف نیست، و از مجموع مقدارهای بسیار ضعیف هم مقدار محسوس ساخته می‌شود، چنانکه در کنار دریا غرش امواج را میشنویم در صورتی که آن هنگامه از آوازهای قطره‌های آب صورت می‌گیرد که البته هریک نامحسوس است.

و اگر کسی ایراد کند: که جوهر فرد با آن که بسیط است، چگونه این همه امور و ادراکات معلوم و نامعلوم را در بردارد؟ گوئیم، قیاس به نفس خود بکنید، که با آن که مجرد یعنی بسیط است، چقدر ادراکات و افکار و احوال متنوع دارد. از این گذشته به تمثیلی مطلب را می‌توان روشن کرد و آن اینست که: یک نقطهٔ هندسی، بی‌شبهه امری بسیط است، و ابعاد ندارد با وجود این هزاران خط می‌توان بر او مرور داد، و از تلاقی آن خطوط هزاران زاویه تشکیل می‌یابد، و آن یک نقطه رأس همهٔ آن زاویه‌ها است.

* * *

گفتیم: جوهر فرد عالم صغیری است، و کل جهان یعنی ادراکات همهٔ فردهای دیگر در او هست، بعضی صریح و روشن و بعضی تیره و مبهم، و نیز گفتیم: هر فردی نظرگاهی است برای کل جهان، ولیکن نظرگاهی محدود و کم وسعت است. اکنون گوئیم: نیروی جوهر که حقیقت او است این خاصیت را هم دارد، که مشتاق کمال است، و مایل بوسعت دادن نظرگاه خود می‌باشد و بنابراین هرچند همیشه به کمال نمی‌رسد ادراکاتش همواره تبدیل می‌یابد، و از ادراکی به ادراک دیگر می‌رود و تغییر حالت میدهد، ولیکن البته هر حالت کنونی نتیجهٔ حالت پیش است، و حالت آینده را هم در بردارد، و رابطهٔ علت و معلولی استوار است، چنانکه اگر کسی باشد که علمش بتواند احاطه کند، از حالت کنونی هر فردی پی به گذشته و آیندهٔ او می‌برد، و اگر کسی بتواند در هر فرد بهمهٔ احوال مبهم و نهانی او، مانند احوال آشکارش پی ببرد. گذشته از اینکه سرگذشت او را تمام می‌خواند از سرگذشت او به سرگذشت همهٔ جوهرهای دیگر نیز پی می‌برد، و

–۹۱–