و زندگانی سعادتمندانه زندگانی حکیمانه است.
برای این مقصود لازم نیست تن را خوار بشمارند، و مهمل بگذارند بلکه تندرستی و قوت بدن به این مقصود یاری میکند. ولیکن به تفکر باید زندگانی عقلانی و الهی را وسعت داد و چون چنین شد نفسانیات به خودی خود مغلوب میگردند و سعادت دست میدهد.
عوام که به این نکات برنخوردهاند، آزادی و قدرت را در این میپندارند که بتوانند هوای نفس خود را پیروی کنند، و رعایت فضائل اخلاقی را قید و بند میدانند، و اگر به آن مقید شوند از جهت بیم و امید دنیوی یا اخروی است، و منتظرند که به واسطهٔ این کف نفس مزد یا پاداش دریافت کنند و غافلند از اینکه فضیلت خود مزد است، و خود سعادت است، خواه زندگی اخروی باشد خواه نباشد، و همان پیروی هوای نفس است که مایهٔ اسیری و بندگی است، و راه نجات اینست که: بندگی را پستی بدانیم، و پشت بر آن کرده رو به حقیقت نمائیم و شاد باشیم. البته رسیدن به این مقام آسان نیست، ولیکن هیچ دولتی نیست که بی خون دل به کنار آید و عروج بر فلک سروری به دشواری است.
***
چنان که پیش از این گفتهایم، زندگانی اسپینوزا سراسر بر این عقاید منطبق بوده و میتوان او را از اولیا بشمار آورد، تعلیماتش هم در افکار تأثیرات مذهبی بیشتر داشته است تا تأثیر فلسفی، به علاوه اسپینوزا نخستین کسی است که در کتب مقدس نظر علمی کرده، و تفسیر عقلی و حکیمانه نموده است، و در سیاسات نیز نظریات بلند آورده که از گنجایش این کتاب بیرون است، در الهیات و اخلاقیات هم با آن که سخن دراز شد تحقیقات او را بسیار فشردیم. و مخصوصاً از دلایل و براهین که ایراد کرده و به صورت هندسهٔ اقلیدسی درآورده است صرفنظر کردیم، کسانی که از این مختصر شوق تعمق در آن افکار دریابند، به نوشتههای خود آن فیلسوف مراجعه خواهند نمود، و