برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۵– بندگی و آزادی انسان[۱]

معلوم شد انسان دستخوش هواهای نفسانی است، و هواهای نفسانی مایهٔ اختلاف و نفاق و دشمنی مردم با یکدیگر است، جز اینکه چون افراد انسان در مقابل قوای طبیعت ضعیف و عاجزند و به تنهائی از عهدهٔ حوادث روزگار برنمی‌آیند، ناچار به تعاون یکدیگر راضی شده مجتمع می‌شوند، و برای اینکه بتوانند زندگانی اجتماعی داشته باشند، یک اندازه از احوال یکدیگر رعایت کرده از هواهای نفسانی خود جلوگیری می‌کنند، و سر طبیعی آن اینست که از هواهای نفسانی آن که قویتر است طبعاً بر هوای نفسانی ضعیف‌تر چیره می‌شود، و آن را از میان می‌برد. به عبارت دیگر: شری بشری دفع می‌شود.

آداب و رسوم و قوانین که میان مردم استقرار می‌یابد، و موجب آسایش و امنیت اجتماعی می‌گردد، از اینجا ناشی است، هرچه را با مصالح هیئت اجتماعیه سازگار می‌یابند نیکو می‌خوانند و عمل به آن را فضیلت می‌نامند و هرچه را مخالف مصلحت می‌بینند بد میخوانند و عملش را از رذائل می‌شمارند، اما این فضیلت و رذالت نظر به حوائج اجتماعی است و در نفس الامر حقیقت ندارد، چون منشأ آن همان نفسانیت است، چنان که می‌بینیم یک صفت در یک موقع پسندیده است، و در موقع دیگر ناپسند است مثلا عداوت ورزیدن را از صفات بد می‌شمارند، ولیکن اگر نسبت به اشرار ابراز شود می‌پسندند، و حال آن که اگر اعتبارات را در نظر نگیریم، و نفس‌الامر را ملاحظه کنیم، درمی‌یابیم که عداوت از نفسانیاتی است که منشأش اندوه است، و پیش از این باز نمودیم که اندوه مایهٔ دوری نفس از کمال است، پس:


  1. این فصل خلاصه‌ایست از بخش چهارم و پنجم کتاب علم اخلاق، و کتاب مزبور به آن خاتمه می‌یابد و این قسمت هم مانند همهٔ اجزاء آن کتاب به شیوهٔ قضایای هندسهٔ اقلیدسی نوشته شده و ما برای اینکه فهم مطلب دشوار نشود، به صورت دیگر درآورده‌ایم.
–۵۹–