و مختار بودن منافی نیست، با اینکه عمل نظام معین داشته باشد[۱] جز اینکه چون ذات واجبالوجود نامحدود است، اقتضای او هـم نامحدود است. پس: افعالش نامحدود است، و موجودات بیشمار به ظهور میرساند، اما همهٔ آنها بالضروره از اقتضای ذات او ناشی میشوند، و معنی قدرت کامله همین است.
علم و اراده را آن قسم که به بشر تعلق میگیرد به خداوند نمیتوان نسبت داد، به اصطلاح منطقیان اطلاق لفظ علم و اراده در این دو مورد به اشتراک اسمی است، و تفاوت علم انسان با علم خدا، مانند تفاوت شیر بیشه است با شیری که از صور آسمانی است، و این سخن به آسانی روشن میشود چون به یاد بیاوریم که علم بشر بر موجودات و حقایق، متأخر بر وجود آنها است، و حال آنکه ذات باری بر هر حقیقت و هر موجودی مقدم است، و علت آنها است. پس: علم خدا بر موجودات به معنی علت پدیدآورندهٔ موجودات است که هم علت وجود آنها و هم علت ماهیت آنها است (به قول حکمای ما علم فعلی است نه انفعالی). بنا بر این علم و اراده و قدرت خداوند امر واحد است، و دلیل دیگر براینکه علم انسان از نوع علم خداوند نیست، اینست که علم انسان مانند وجود او معلول علم خداوند است، و معلول عین علت نمیتواند باشد. در اراده نیز همین سخن میرود زیرا ارادهٔ انسان همیشه بر امری تعلق میگیرد که در نفع او باشد، اما دربارهٔ خدا نمیتوان فرض کرد که بر نفع خود به امری اراده کند، زیرا او نیازمند نیست که نفعی بخواهد.
وجود و ماهیت خداوند یکی است، بنا براینکه ماهیتش موجب وجودش است و از اینرو است که البته جاوید است. و جاوید بودن هم به وجود او متعلق است هم به صفات یا ماهیت او، و این معنی متضمن لایتغیر بودن او نیز هست.
- ↑ چنان که مجموع زوایای مثلث بالضروره دو قائمه است، و غیر از این ممکن نیست، اما این ضرورت با فاعل مختار بودن خداوند و قدرت کاملهٔ او منافی نیست، و برهمین قیاس است امور دیگر.