برخورده و ده سال در خدمت او بسر برده بعد از شهادت استاد یک چند جهانگردی نموده، و سپس به تعلیم مختصر ترجمهٔ حال حکمت پرداخت. دورهٔ افاضهاش راجع به نیمه اول مائه چهارم است (معاصر داریوش دوم و اردشیر دوم). در بیرون شهر آتن باغی داشت وقف علم و معرفت نمود. مریدانش برای درک فیض تعلیم و اشتغال بعلم و حکمت آنجا گرد میآمدند. و چون آن محل «آکادمیا» نام داشت فلسفه افلاطون معروف بحکمت «آکادمی»[۱] شده و پیروان آنرا «آکادمیان»[۲] خواندند، و امروز در اروپا مطلق انجمن علمی را آکادمی میگویند.
از تعلیمات شفاهی افلاطون چیزی نمیدانیم، آثار کتبی او تقریباً سی رساله است که نفیسترین یادگار حکمت و بلاغت بشمار میرود و شرح و وصف آنها در این مختصر نمیگنجد. نمونهای از آن را به ترجمهٔ چند رساله از آن رسالات بعنوان حکمت سقراط بدست دادهایم. همهٔ آن رسائل بصورت مکالمه نوشته شده، و نظر بارادت افلاطون نسبت باستاد همواره یک طرف مکالمه سقراط است، و در بعضی از آنها که محققان اروپا آثار جوانی افلاطون و ایام نزدیک بتعلیمات سقراط میدانند بشیوهٔ سقراط واقع میشود یعنی استاد از طرف مقابل سئوال میکند و جواب او را موضوع بحث ساخته بطلان آن را ظاهر و خطای او را مینماید، اما جواب صحیح سئوال را بدست نمیدهد، و نتیجهٔ اصلی که حاصل میشود کشف نادانی و گمراهی طرف مقابل است، چنانکه غالباً قصد سقراط هم گرفتن همین نتیجه بودهاست ولیکن در بسیاری از رسائل دیگر (مثل رسالهٔ فیدون) نویسنده یعنی افلاطون بنمودن شیوهٔ مباحثهٔ سقراط اکتفا نکرده، کمکم آرا و عقاید خود را اظهار میدارد و حکمت افلاطون از مجموع آن رسائل باید استخراج شود.
افلاطون با آنکه شعر و صنعتگری را نسبت بحکمت و معرفت خوار میپنداشت خود ذوق و قوهٔ شاعری سرشار داشت، مقام علمی او نیز مخصوصاً در ریاضیات عالی بوده و گفتهاند که بر سردر باغ آکادمی نوشته