علمی را بکلی منقلب ساخته و قدرت اهل علم را بر امر حساب فوقالعاده بالا برده است؛ پاسکال مدخلیت تام داشته است. در طبیعیات نیز مجهولات چند معلوم نموده، و از جمله بنیاد علم فشار مایعات و بخارات را گذاشته، و وزن داشتن هوا و کاهش و افزایش آن و امکان خالی شدن ظرف مسدود را از هوا به تجربه و عمل معلوم کرده است.
در حکمت در آغاز پاسکال پیرو دکارت بود، و در اینکه در علم قول کسی را حجت نباید شمرد و خود باید به حقایق پی برد؛ کاملا با او موافق است، اما به زودی طبعش متمایل به مباحثات دینی شد چنانکه دو اثر مهم ادبی که از او باقی مانده است؛ یکی مشاجره است در یکی از اختلافات مذهبی، که میان عیسویان روی داده بود[۱] و دیگری که به صورت اندیشههای پریشان در حال مسوده است، و عمرش وفا نکرده است به اینکه آنها را مدون و منظم کند؛ در حقانیت دین مسیح است[۲] و اهمیت این آثار امروز بیشتر از جهت حسن عبارت و سخن پردازی است. و پاسکال یکی از نخستین نویسندگان فرانسه شمرده میشود که نوشتههایش سرمشق نویسندگی و بلاغت شده است.
پاسکال عالم را نامتناهی و بیکران میداند، و در این باب بیان شیوائی دارد و از جمله عبارات معروفش این است که: «جهان کرهایست که مرکزش همه جا است، و محیطش هیچ جا نیست» و بیکرانی تنها از سوی بزرگی نیست، از سوی خردی نیز بیکران است[۳] و انسان به درک بیکرانی توانا نیست، خواه از سوی بزرگی باشد، خواه از سوی خردی، توانائی انسان تنها به دریافت اموری است که میانهٔ خردی و بزرگی است، چنانکه وجود خود او نیز در میانهٔ این دو نهایت است، نسبت به عدم (یعنی نهایت خردی) کل است و نسبت به کل عدم است، و علم انسان نه بر مبدأ و آغاز است و نه بر مأل و انجام پس، علم حقیقی برای انسان میسر نیست، و فقط امور متوسط را درمییابد و هم در پیش و هم در پس دریائی بیپایان از نادانی بر او