برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۶۷

از ویکی‌نبشته
پرش به ناوبری پرش به جستجو
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

خوبی آشکار کرد که ترتیب قیاسات منطقی که فقط مبتنی بر مقدمات ذهنی باشد، معلومات تازه به دست نمی‌دهد، و باید روش تحقیق علمی را تغییر داد و به تجربه و مشاهده و استقرا و استقصا مواد و مقدمات برای قیاسات برهانی فراهم نمود، و مقارن این حال «دکارت» فرانسوی شجاعت و استقلال فکر عجیبی نشان داده، بنیان فلسفه را دیگرگون نمود. و این راه را باز کرد که گفته‌های پیشین را حجت نشناسند، و کنار بگذارند و هر کس به عقل خود رجوع کند و اساس و بنیادی برای فکر خود بجوید، و از جمله خود او پس از صرفنظر کردن از کلیهٔ حکمت قدیم فلسفهٔ جدیدی تأسیس کرد. به جای منطق ارسطو قواعدی برای کشف معلومات اختیار نموده و در همهٔ رشته‌های حکمت و فلسفه به شیوهٔ بدیعی وارد شده اصولی اتخاذ کرد. مابعدالطبیعه یعنی فلسفهٔ علیا را بسیار خلاصه کرده، محدود نمود به اثبات وجود نفس انسانی، و عالم جسمانی و ذات باری، و در فلسفهٔ وسطی یعنی ریاضیات به واسطهٔ اختراع هندسهٔ تحلیلی و ترقیاتی که به علم جبر و مقابله داد فتح باب بزرگی نمود، و گذشته از کشفیات تازه‌ای که در بعضی از مسائل طبیعی کرد، بنیاد فلسفهٔ سفلی یعنی طبیعیات را یکسره دیگرگون ساخت، و این جمله را در جلد اول سیر حکمت بقدر کفایت باز نموده‌ایم.

پس از آنکه فرنسیس بیکن انگلیسی و دکارت فرانسوی قلعه و حصاری را که در قرون وسطی برای مسدود و محبوس کردن ذهن و عقل انسان ساخته شده بود، خراب کردند؛ در سدهٔ هفدهم و قرون مابعد صاحبان ذوق به دستور آنان و به پیروی از عملیات «کپرنیک و گالیله و کپلر و هاروه» و دانشمندان دیگر از آن قبیل به تحقیقات علمی افتادند و بزودی دامنهٔ آن تحقیقات وسعت یافت، تا به حالت حالیه رسیده و از این پس نیز نمی‌دانیم بکجا خواهد رسید.

نتیجه اینکه، جمیع شعب حکمت عملی و نظری و اصول و فروع آنها هریک بسط و پهنای فوق‌العاده پیدا کرد، که دیگر ممکن نیست کلیهٔ معلومات نوع بشر را مجموعهٔ واحدی بنام حکمت یا فلسفه قرار

–۱۲–