البته منظورم این نیست که ما باید افق نظر خود را به آنچه پدران ما میگفتند و مینوشتند محدود کنیم، و در مقام ابداع و تجدد نباشیم، بلکه بکلی برخلاف این نظر دارم و جداً معتقدم که ما هم خود باید در فکر ابداع باشیم، و هم از خارجیان و مخصوصاً از اروپائیان اخذ و اقتباس بسیار کنیم، و بهمین نظر است که من تقریباً تمام عمر خویش را به انواع مختلف بشناساندن احوال و افکار و اقوال اروپائیان گذراندهام، و نگارش همین کتاب خود یکی از نشانیهای آنست، ولیکن آگاهی و اقتباس از افکار و لطائف افکار خارجیان مستلزم آن نیست که شیوهٔ زبان و بیان خود را از دست بدهیم، و پسندیدهتر آنست که فکر اروپائی را به زبان و بیان اختصاصی ایرانی درآوریم، و اینجانب چه در نگارش و چه در ترجمه همه وقت کوشیدهام که این نتیجه را حاصل کنم، اما اینکه کامیاب شدهام یا نشدهام حکمش با خوانندگان است بعقیدهٔ خود اینجانب اگر کامیاب شده باشم یکی از نشانیهایش این خواهد بود که خوانندگانی که از افکار دانشمندان پیشین ما آگاهند، برخواهند خورد به اینکه بسیاری از تحقیقاتی که در این کتاب مطالعه میشود حکما و عرفای ما به وجوهی دانسته و گفتهاند. توجه به این نکته برای ما چه نتیجه باید داشته باشد؟ آیا مقام دانشمندان ما را باید بزرک کند؟ یا محققان اروپا را باید در نظر ما حقیر سازد؟ اگر نتیجهٔ اول گرفته شود بعقیدهٔ من کاملا حق است و نتیجهٔ دوم امیدوارم دست ندهد، زیرا که نشانهٔ عدم تعمق در مطالب خواهد بود. چه محققان اروپا تحقیقات تازه و بدیع نیز بسیار دارند، آنچه هم با گفتههای دانشمندان ما توافق کردهاند غالباً بر سبیل توارد بوده است، و از این گذشته آن تحقیقات را در قالبی مخصوص ریخته و بصورتی بدیع درآوردهاند.
در حال اگر اینجانب موفق شده باشم که مطالب را ساده و روان بیان کنم امیدوارم خوانندگان از اینجهت مغرور نشوند. و سرسری نخوانند. روان بودن لفظ نشانهٔ آنان بودن معنی نیست، مطالب بسیار عمیق است و فهم آنها بدرستی تأمل شایان لازم دارد، و هر چند گمان دارم هر شخص هوشیاری میتواند از این کتاب استفاده کند