درست مطابق یافتم با جمیع آنچه در تن میتوان بدون فکر[۱] و مدخلیت نفس، یعنی آن قسمت ممتاز از تن که پیش گفتیم، طبع او تنها فکر کردن است واقع شود، و اعمال مزبور تماماً همان است که جانوران بی عقل در آن با ما شریکاند، و هیچیک از اعمال مرتبط به فکر را که از آن جهت که ما انسان هستیم مختص به ما است در آن نیافتم. آنگاه چون فرض کردم که خداوند نفس ناطقه را بیافریند و به ترتیبی که در آن رساله بیان کردهام به بدن ملحق سازد هماندم این اعمال اختصاصی انسان را هم در آنجا یافتم[۲]
اما برای آنکه معلوم شود این مسائل را چگونه در آن رساله باز نمودهام، بیان حرکت قلب و شرائین راکه نخستین حرکتی است که در جانوران مشاهده میشود، و از همه شایعتر است در اینجا نقل میکنم[۳] سپس بآسانی از آن میتوان حرکات دیگر را قیاس نمود، و برای آسانی درک مطلبی که در پیش است کسانی که از علم تشریح بهره ندارند، بهتر آنست که زحمت کشیده پیش از خواندن این مبحث، قلب یکی از حیوانات بزرگ را که دارای ریتین میباشند، و از هر جهت شبیه به
- ↑ مراد از فکر اعم از شور و عقل و اراده است.
- ↑ اشاره به اینست که انسان فقط دارای یک نفس ناطقه است که غیرمادی و مجرد و ملکوتی است، و حس و شعور و عقل و اراده منتسب به او است، و یک بدن که مادی است و از هرجهت تابع قوانین ماده است، و احوال او حتی از جهت اعمال حیاتی تابع قواعد طبیعی و ریاضی میباشد به عبارت دیگر، بدن انسان صرف نظر از نفس ناطقه مانند دستگاه ساعت است، و به همین جهت حیوانات را که دارای نفس ناطقه نیستند حساس نمیداند، و مانند آلات و ادوت میپندارد. چنانکه بعد توضیح خواهد کرد.
- ↑ در این بیانات اشتباهاتی هست که بعدها علمای علم تشریح رفع کردهاند.