را حقیقت نپندارم مگر آنکه از براهین ارباب هندسه روشنتر و متیقنتر بیابم، با این همه به جرأت میگویم که نه تنها در اندک زمانی در کلیهٔ مشکلات مهم که در فلسفه بر حسب عادت محل بحث است کامیابی حاصل نمودم، بلکه برخوردم به بعضی قوانین که خداوند چنان در عالم خلقت مقرر داشته، و صورتی از آن در ذهن ما نگاشته است، که پس از آن که به قدر کفایت اندیشه کردیم نمیتوانیم شک نمائیم که آنچه در عالم هست یا روی میدهد قوانین مزبور کاملا در آن مرعی میباشد. پس چون دنبالهٔ آن قوانین را گرفتم گمان دارم حقایقی چند مکشوف ساختم که هرچه پیش از آن دریافته یا امیدوار به دریافت آن بودم سودمندتر و مهمتر بود.
ولیکن چون اصول آن کشفیات را در تصنیفی[۱] بیان کردهام که به بعضی ملاحظات طبع و نشرش را مناسب نمیدانم، بهترین وسیلهٔ شناساندن آنها این است، که محتویات آن کتاب را به اختصار ذکر کنم: قصدم این بود که آنچه را پیش از نوشتن کتاب گمان میکردم در خصوص حقیقت اشیاء جسمانی میدانم در آن درج نمایم، اما همچنان که نقاشان چون نمیتوانند همهٔ سطوح جسم جامدی را بر یک صفحه بنمایند، یکی از سطوح مهم آن را اختیار کرده روشنائی میدهند، و دیگرها را در سایه میاندازند، و نمینمایند مگر به اندازهای که به واسطهٔ نظر کردن به آن سطح دیدن آنها ممکن است، منهم از ترس این که نتوانم آنچه را در ضمیر دارم بنگارم، بنارا براین گذاشتم که، آنچه در خصوص نور درک کردهام به تفصیل بیان کنم، آنگاه به مناسبت نور چیزی از خورشید و ستارگان ثابت بگویم. به سبب این که نور تقریباً تنها از آن اجسام میتابد و از افلاک سخن برانم چه: آنها
- ↑ مقصود کتاب موسوم به «احوال عالم» است Traité du Monde که چون مشتمل و مبتنی بر رأی به حرکت زمین بود، همین که گالیله به این جرم محکوم شد، دکارت از طبع و نشر آن تصنیف منصرف گردید و از بیاناتی که اشعار کند، میخواهد زمینه تهیه نماید شاید بتوان آن کتاب را بیدغدغه و غوغا منتشر سازد.