و سادهتر و بفهم نزدیکتر است[۱] و چون ملاحظه کردم که از میان همهٔ کسانی که تاکنون در علوم طلب حقیقت کردهاند تنها ریاضیان ببراهین پی برده یعنی، دلایل محقق و بدیهی بدست آوردهاند. شک نمیکردم که از همان امور که آنان در نظر گرفتهاند باید آغاز کنم هرچند امید سودی از آنها نداشتم، جز این که ذهنم را عادت دهند که از حقایق تغذیه کند، و بدلایل غلط قانع نشود[۲] اما برای این مقصود بنا نگذاشتم که جمیع فنون خاصی را که عموماً ریاضیات میخوانند[۳] فراگیرم، و نظر باینکه با وجود اختلاف موضوعات[۴] همه با هم موافقت دارند، از آن جهت که تنها منظور علوم مزیور نسبت و تناسبات[۵] موجود در آن موضوعات است. دیدم بهتر آنست آن تناسبات را بطور کلی در نظر گیرم و فقط در موضوعاتی که بتواند معرفت آنها را برای من سهلتر نماید[۶] اما آن تناسبات را محصور و محدود بآن موضوعات ندانم تا بتوانم بعدها بهر چیز دیگری که در خور باشد شامل نمایم[۷] پس از آن چون برخوردم باینکه برای معرفت آن نسبت گاهی محتاجم که هر یک را جداگانه ملاحظه کنم و بعضی اوقات فقط باید آنها را در ذهن نگاه دارم یا چند فقره را جمعاً در نظر گیرم فکر کردم که چون بخواهم آنها را جداگانه بیاد آورم، باید در خطوط مستقیم فرض کنم زیرا که چیزی از آن سادهتر
- ↑ بمقتضای قاعدهٔ سوم.
- ↑ رجوع کنید بصفحهٔ ۱۴۴
- ↑ ریاضیات منقسم بود بحساب (یا جبر و مقابله) و هندسه و نجوم و موسیقی و مناظر و مرایا.
- ↑ موضوع هندسه اشکال است، موضوع نجوم ستارگان، موضوع موسیقی، اصوات موضوع مناظر و مرایا احوال نور.
- ↑ یعنی نسبتهای بین مقادیر از حیث مساوات یا اضافه.
- ↑ یعنی خطوط که سادهترین کمیات میباشند.
- ↑ باین ملاحظه است که دکارت در بعضی از تحریرات خود گفتگو از ریاضیات عمومیه میکند.