برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۰۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

قیاس یقین داشتم که هیچ معقول نخواهد بود که یکی از افراد مردم بخواهد اصلاح کشور کند باین که همه چیز را از بنیاد تغییر دهد و دولت را واژگون نماید که از نو بسازد و یا آن که همهٔ علوم را تجدید یا ترتیب تعلیم آنرا در مدارس یکسره دیگرگون کند ولیکن نسبت بعقایدی که من تا آنزمان در خاطر پذیرفته بودم هیچ به از آن ندیدم که یکمرتبه عزم کنم براین که همهٔ آن‌ها را از ذهن بیرون سازم تا از آن پس عقاید درست تر بجای آن‌ها بگذارم، یا همان عقاید پیشین را پس از آن که بمیزان عقل سنجیدم و مطابق نمودم دو باره اختیار کنم، و جزماً معتقد شدم که بابنوسیله زندگانی خود را بهتر پیش خواهم برد تا اینکه برپای بست کهنه عمارت بسازم و براسولی که در جوانی بذهن گرفته، و صحت آنها را تحقیق ننموده‌ام اعتماد کنم. زیرا با آنکه در این کار مشکلات چند می‌دیدم آن‌ها را بیچاره نمی‌دانستم و طرف نسبت با دشواری بهبودی کمترین امری از امور عامه نمی‌یافتم چه آن بناهای بزرک را[۱] پس از خرابی دو باره ساختن یا با وجود تزلزل نگاهداشتن بغایت دشوار و سقوط آن‌ها نیز البته عنیف است، و اگر هم عیب‌ها و نقص‌هائی دارند چنانکه از تنوع آن‌ها باید یقین کرد که بعضی از آنها بی‌عیب و نقص نیستند انس و عادت آنرا ملایم و گوارا ساخته و بسیاری از آن‌ها را محو یا اصلاح کرده که تنها بقوهٔ عقل یا حزم ممکن نمیشد و در هر حال تحمل آن عیب‌ها آسان‌تر است تا تبدیل آن‌ها، چنانکه راه‌های پر پیچ و خم که میان کوهها گردش میکند کم کم از رفت و آمد چنان هموار و آسان می‌شود که پیروی آن‌ها بسی بهتر از آنست که خود را بدره و ماهور بزنند و از کمره و پرتگاهها زیر و بالا روند برای این که راست رفته باشند[۲]


  1. یعنی اساس دول و ملل و تشکیلات آنها
  2. همهٔ این مقدمات برای آنست که برساند که نمی‌خواهد در اساس سیاست یا روحانیت انقلاب بیندازد زیرا هرچند دکارت
–۱۹۱–