برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۹۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

آوازه‌اش بمن میرسد وسیلهٔ معرفتی بیش از آنچه بر حسب عادت بکار میبرم بدستم آید.

پس در اینجا مرادم این نیست که روشی نشان دهم که همه کس عقل خود را درست براه برد، بلکه تنها مقصودم اینست که بنمایم من عقل خویش را از چه راه برده‌ام، زیرا کسانیکه میخواهند بدیگران دستور دهند باید خود را از آنان داناتر بدانند و اگر در اندک چیزی بخطا روند سزاوار سرزنش خواهند بود اما این نوشته را تنها مانند سرگذشتی یا بلکه افسانه‌ای پیشنهاد میکنم که پارهٔ از نمونه‌های آن شاید سزاوار پیروی بوده و بسیاری از آنها در خور متابعت نباشد، پس امیدوارم ببعضی سود دهد و بهیچکس زیان نرساند و همه از صداقت من خشنود شوند.

من از کودکی در فضل و ادب پرورده شده بودم و چون اطمینان میدادند که باینوسیله از آنچه برای زندگانی سود دارد میتوان بیقین و وضوح آگاهی یافت بفرا گرفتن آنها شوق تمام داشتم. اما چون دورهٔ تحصیلاتی را که در انجام آن برحسب عادت شخصی در صف فضلا پذیرفته میشود بپایان رسانیدم یکسره تغییر عقیده دادم. چه خود را باندازه‌ای گرفتار شبهه و خطا یافتم که دیدم از کوششی که در دانش‌جوئی کرده‌ام هیچ سودی نبرده‌ام. مگر اینکه همواره بیشتر بنادانی خود برخورده‌ام در صورتیکه در یکی از نامی‌ترین مدارس اروپا[۱] بودم که اگر در جائی از روی زمین مردمان دانشمند وجود دارند یقین داشتم آنجاست و آنچه دیگران در آن دارالعلم فرامیگیرند آموخته بودم بلکه بعلومی که بما تعلیم میدادند قناعت نکرده هر کتابی که از معلومات غریب غیر متداول بحث میکند و بچنگم میافتاد مطالعه میکردم و نیز میدانستم دیگران دربارهٔ من چه عقیده دارند و مرا ازهمقدمانم پست‌تر نمی‌شمارند، با آنکه بعضی از ایشان بنا بود جانشین استادان ما شوند


  1. مدرسهٔ معروف، بسلطانی در بلدهٔ لافلش La Flêche از شهرهای فرانسه
–۱۸۲–