برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۸۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بخش اول

میان مردم عقل از هر چیز بهتر تقسیم شده است[۱] چه هر کس بهرهٔ خود را از آن چنان تمام میداند که در مردمانی که در هر چیز دیگر بسیار دیر پسندند، از عقل بیش از آنکه دارند آرزو نمیکنند و گمان نمیرود همه در این راه کج رفته باشند بلکه باید آنرا دلیل دانست براینکه قوهٔ درست حکم کردن و تمیز خطا از صواب، یعنی خرد یا عقل طبعاً درهمه یکسان است و اختلاف آرا از این نیست که بعضی بیش از بعض دیگر عقل دارند بلکه از آنستکه فکر خود را بروشهای مختلف بکار میبرند و منظورهای واحد در نظر نمیگیرند چه ذهن نیکو داشتن کافی نیست بلکه اصل آنستکه ذهن را درست بکار برند و نفوس هر چه بزرگوار باشند. همچنان که بفضائل بزرگ راه میتوانند یافت بخطاهای فاحش نیز گرفتار میتوانند شد و کسانیکه آهسته میروند اگر همواره در راه راست قدم زنند از آنان که میشتابند و از راه راست دور میشوند بسی بیشتر میروند.

من دربارهٔ خود هرگز گمان نبرده‌ام که ذهنم از هیچ جهت درست تر از اذهان عامه باشد، بلکه غالباً آرزومند شده‌ام که کاش مانند بعضی کسان فکرم تند یا خیالم واضح و روشن یا حافظه‌ام وسیع و حاضر میبود و جز این صفات چیزی نمیدانم که برای کمال ذهن بکار باشد چه عقل را چون حقیقت انسانیت و تنها مایهٔ امتیاز انسان از حیوان است در هر کس تمام میپندارم و در اینباب پیرو عقیدهٔ اجتماعی حکما هستم که میگویند کمی


  1. در بادی نظر این مدعا غریب مینماید و بعضی گمان کرده‌اند مصنف این کلام را از روی استهزاء میگوید ولیکن مراد او از عقل آنست که باصطلاح حکما ممیز انسان از حیوان است و نمیخواهد بگوید همهٔ مردم در فهم و دانش یکسان هستند و از بیانات بعد مطلب روشن میشود با اینهمه عبارت دوم که هیچکس از عمل بیش از آنچه دارد آرزو نمیکند خالی از استهزائی نیست. دیگران هم پیش از دکارت این حرف را زده‌اند.
–۱۸۰–