است، که در بخش دوم از رسالهٔ «گفتار» آنجا که قواعد روش خود را خرده گیری بر دکارت به دست میدهد: از مشاهده و تجربه سخنی به میان نیاورده، و مانند اصحاب اسکولاستیک تنها تعقل را اساس تحصیل علم قرار داده است، با اینکه از تحقیقات فرنسیس بیکن آگاه، و به تجربه معتقد بوده، و بدان عمل میکرده است؛ تا آنجا که یکی از آزمایشهای معروف[۱] که در علم طبیعی واقع شده، و نتیجهای بزرگ بخشیده به اشاره و سفارش او بوده، و آن آزمایش بلندی ستون مایع است در لولهٔ سربسته در ارتفاعهای مختلف، که به آن واسطه مسلم شد که بالا رفتن مایع در لوله به سبب امتناع خلاء نیست، بلکه فشارر وزن هوا علت آنست، و کسانی که علم فیزیک جدید خواندهاند، از این مسئله مسبوقند. از این گذشته دکارت در بخش پنجم همان رساله به لزوم تجربه اشاره میکند و جای دیگر میگوید، استقراء باید به وسیلهٔ آزمایش ثابت و مکمل شود، و نیز جهان را تشبیه به معمائی میکند که برای حل آن محتاج به فرض هستیم، پس از آنکه فرض را کردیم باید درستی آن را به تجربه آزمایش کنیم. پس میتوان گفت: که هرچند دکارت در بیان قواعد روش خود تجربه را مسکوت گذاشته؛ از آن غافل هم نبوده است.
خردهٔ دیگر که بر روش دکارت میگیرند و حق است، این است: که همه بسائط آن سان که او تصور کرده بدیهی و روشن و متمایز نیستند. و روش ریاضی برای بحث در جمیع علوم کفایت نمیکند، و راه وصول به علم واحد و تام آن اندازه که او فرض کرده بود نزدیک نیست، و این بزرگترین اشتباه دکارت است. و در این باب با همهٔ مخالفتش با أصحاب اسکولاستیک نتوانسته است ذهن خود را یکسره از روش ایشان پاک کند، و اعتماد و اتکایش بر عقل بیش از آن بوده که در خور است، و به قدر کفایت بمحدود و قاصر بودن عقل پی نبرده بود. و دعوی او به اینکه: بیان کلی از عالم خلقت بنماید، سبب شده که از خطا
- ↑ آزمایش پاسکال.